ناظر لطفاً رد نکن لطفاًااااا ممنون میشم منتشر کنی ❤️
از زبان گارسیانا: چیزی روی ل...بم حس کردم بعد چند دقیقه به خودم اومدم آروم دراکو از خودم جدا کردم از خجالت داشتم میمردم بلند شدم گارسیانا : باید برم دیر وقته فردا میبینمت
دراکو که فهمیده بود گارسیانا خجالت کشیده گفت : باشه خدافظ
از زبان گارسیانا: شروع کردم به دویدن از جنگل اومدم بیرون وارد مدرسه شدم داشتم داخل راه رو ها راه میرفتم صدای پاهام همه جا میپیچید یک دفعه صدایی توی سرم شروع به صحبت کردن کردن انقدر زننده بود که افتادم زمین و دستام رو روی سرم گذاشتم صدای وحشتناکی شروع کرد به صحبت کردن تمام مدرسه با صدای اون پر شده بود
گارسیانا : صدای ولدمورت بود
ولدمورت : چی شده عاشق شدی واست آرزوی خوشبختی میکنم ولی گارسیانا میدونی که عشق پایان خوشی نداره من یک روز برمیگردم و بهت ثابت میکنم عشق پایان خوبی نداره
از زبان گارسیانا: با حرفاش داشتم دیوانه میشدم شروع کردم به جیغ زدند انقدر جیغ زدم تا بیهوش شدم دیگه نفهمیدم چی شد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)