5 اسلاید صحیح/غلط توسط: Rose انتشار: 2 سال پیش 203 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر لطفاً منتشر کن لطفاً چیز خاصی نداره بخاطر خدا منتشر شد لطفاً ❤️
اوکی بریم...
از زبان نانسی:داشتیم با هم کتاب انتخاب میکردیم که با صدای در به خودمون اومدیم انگار یکی وارد عمارت شد منو و تهیونگ به سمت پله ها رفتیم روی پله ها بودیم که با صحنه ای که دیدم ترس و استرس تمام وجودم رو فرا گرفت
نامادریم بود عصبانیت رو توی چهرش میدیدم با عصبانیت اومد به سمتم از پله ها اومد بالا و دستم رو گرفت و به سمت پایین بردم نمیدونم چه بلایی سرم اومده بود نمی تونستم تکون بخورم
نامادری نانسی: دختره ی پرو اینجا چیکار میکنی این عمارت کیه
از زبان نانسی: زبونم بند اومده بود فقط داشتم تهیونگ رو نگاه میکردم که ازش دور تر و دور تر میشدم
نامادریم سوار اسبم کرد به سمت خونه رفتیم فقط به پشتم نگاه میکردم تهیونگ جلوی در عمارت بود نمیدونم چرا ولی وقتی داشتم ازش دور میشدم قلبم بیشتر درد میگرفت
از زبان نانسی: رسیدیم خونه جلوی در بودیم که که نامادریم اومد سمتم دستم رو گرفت برد به سمت اتاقم نشستم روی تخت و فقط به کاراش نگاه میکردم رفت سمت پنجره قفلش کرد اومد به سمتم به صورتم نگاه کرد و گفت : حق نداری جایی بری چند روز توی اتاقت میمونی تا ادب بشی و بعدش رفت به سمت در قبل از اینکه بره بیرون مکثی کرد و گفت راستی یه خبر خوب دارم برات قراره با جونگکوک ازدواج کنی آقا و خانم جئون گفتن اگه نانسی قبول میکنه هفته بعد مراسم رو بگیریم منم گفتم آره چرا که نه
نانسی : چی، یعنی چی چرا قبول کردی
از زبان نانسی: تا خواستم برم سمتش از اتاق رفت بیرون محکم در و بست و قفلش کرد
از زبان نانسی: با شنیدن این حرفش نفسم بند اومده بود نمیتونستم جلوی اشکام رو بگیرم نشستم روی زمین شروع کردم به گریه کردن بدم یخ زده بود چیزی رو حس نمیکردم فکر میکردم دارم به آرامش میرسم من ، چطور بدون تهیونگ زندگی کنم
داشتم همینطوری با خودم حرف میزدم که نور زیادی رو جلوی چشمام دیدم همون زنه بود که تو جنگل دیدم
زن : ناراحتی ؟
نانسی : چرا اومدی
زن : میخوای بری پیش تهیونگ ؟
نانسی : چی ، میتونی منو ببری پیش تهیونگ؟
زن : من ، نه ولی خودت میتونی بری
نانسی : دیوونه شدی اگه میتونستم تا الان رفته بودم
زن : من کمک میکنم
نانسی : چطور
زن : فردا شب، یک در کنار پنجره ات ظاهر میشه اون در تورو میرسونه در عمارت
نانسی : ولی اگه نامادریم بفهمه نیستم دوباره میاد به عمارت
زن لبخند کوچیکی زد و گفت نگران اون نباش من حلش میکنم
نانسی: تو فرشته اش ؟
زن : نه جادوگرم
نانسی : از نوع خوبش ؟
زن : خب دیگه زیادی سوال میپرسی فردا میبینمت
خب این پارت هم تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه🪄✨
شرایط پارت بعد 15 تا لایک ❤️
بای بای 👋
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
چراااااا نزاشتی
امروز مریض بودم نتونستم بزارم
فردا میزارم
چرا انقدر عالی مینویسی
میشه از نانسی عکس بزاری و اینکه پارت بعد رو کی میزاری
پارت بعد رو فردا میزارم
باشه حتما
عالی فقط چرا انقدر کوتاه
ممنون
چون اگه ادامه میدادم خیلی طولانی میشد و نمیتونستم نصفه تمومش کنم