اینم از پارت دوم😍🫂
شوگا کمی از قهوه تلخش رو خورد و بعد به داخل فنجون نگاه کرد، نفسش رو صدا دار بیرون داد و گفت:
_به نظرت میتونم؟!
جونگ کوک لبخند اطمینان بخشی زد و گفت:
=معلومه که میتونی هیونگ، فقط باید صبر کنی، همین!
شوگا آروم سرش رو تکون داد و در حالی که داشت فنجون قهوه رو به لباش نزدیک میکرد گفت:
_حق با توعه.
و مقداری از قهوه رو خورد.
جیمین و جونگ کوک برای اینکه حال شوگا رو بهتر کنن، همه تلاش خودشون رو کردن، از جوک های خنده دار گرفته تا خاطرات دوران نوجوونیشون.
شوگا هر بار با وجود اونا احساس شادی و سر زندگی میکرد، اینقدر حالش خوب میشد که انگار اصن براش اتفاقی نیوفتاده.
اما هر بار که تنها میشد، میشد همون پسر غمگینی که شبا خواب به چشماش نمیومد و کارش نگاه کردن به عکس کسی بود که دوسش داشت.
شب هم به خوبی و خوشی در کنار مکنه هاش گذشت، درسته مکنه، تفاوت سنیشون زیاد بود اما این مانع دوستیشون نمیشد.
یه کاسه نودل سیاه با گوشت گاو سرخ شده برای شام خیلی بهشون چسبید، چرا که دستپخت شوگا فوق العاده بود.
مسخره بازی، آهنگ خوندن، رقصیدن، کار همیشگیشون بود، و جیمین و جونگ کوک همیشه از این متعجب بودن که چه شکلی هیونگشون مثل قدیما شادی میکرد.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
عرررر چقدر باحالههههه🪦🪦🪦
مرسی عسل!
پارت نمیدی😐
چرا فردا میدم
میگم پارت بعد کی میاد کیوتی؟
و اینکه فالوت کردم بفالو❤
به احتمال زیاد امروز😊
اخ جون❤❤
هنوز تو بررسیه نه؟😐
نه هنوز کامل ننوشتم🥲🙌
ولی فردا مینویسم میزارم 🥲🙌
آها ممنون❤
وای
بعدی
چشم🫂
بعدی
حتما👌
خیلی.... گود.. بود :/..... واقن خیلی گود بود:)
گودی که گود میبینی♥🫂
وایی خداااا
باورم نمیشه خیلی قشنگ بودددد
عررررررر
توروخدا ادامش بده لطفا😭🙏
مرسی عسلم😍
چشم حتما🫂
وااااای پرفکت❤❤❤🍭
مرسی کیوت🫂💜
حتما ادامه بده تا حالا داستان به این قشنگی نخونده بودم❤❤❤❤❤
وایی مرسی خیلی خوشحال شدم😍
چشم حتما😍♥
❤❤🍭