اینم از پارت اول😊💜
انگشت هاش رو با دست راستش کمی فشار داد و بعد بلافاصله صدای تق بلندی شنید، قبلا این کارو نمیکرد اما دیگه براش عادت شده بود، هر وقت استرس میگرفت یا احساس تنهایی میکرد، این کار رو انجام میداد.
خمیازه بلندی کشید و کنترل سیاه رنگ رو از روی میز برداشت.
تلوزیون رو خاموش کرد و بعد بدنش رو کش و قوسی داد.
از جاش بلند شد و پرده سفید رنگ رو کشید تا نور آفتاب اذیتش نکنه.
برگشت و آروم روی مبل دراز کشید، چشم هاش رو روی هم گذاشت و سعی کرد به اطرافش توجهی نکنه.
میخواست ذهنش رو خالی از هر فکری کنه و یخورده آرامش داشته باشه، ولی همیشه به در بسته میخورد.
دوباره اون افکار مزاحم به ذهنش هجوم آوردن و مانع تمرکزش شدن.
کلافه چشم هاش رو باز کرد و پوفی کشید.
توی جاش نشست و صورتش رو با دستاش پوشوند، نمیخواست دیگه به گذشته فکر کنه، ولی نمیتونست، تمام فکر و ذهنش دختری شده بود که دیگه نیست.
بغض سنگینی به گلوش راه پیدا کرد، مثل همیشه، دیگه نمیتونست تحمل کنه، با اعصابی داغون از جاش بلند شد و گلدون آبی رنگ روی میز که پر از گل رز قرمز بود رو برداشت و به سمت زمین پرتش کرد.
همینکه تیکه های ریز و درشت گلدون رو روی زمین دید فریاد زد:
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
نه یونگی
میدونستی اسم شوکا یونکی یه ؟
می دونستی اون شوکا نیست اونم یونکی نیست؟
میدونم.لازم نبود بگی
تویه تلفظ در کره شمالی اینجور تلفظ میشه
^^
گویا بسی جالب است دلم میخواد ادامه بدی
تنکس عسلم!
ادامه میدم حتما:)
بعدی
بعدی رو امروز میزارم🫂
مرسی
پارت بعدی کی میاد؟ 🙂
به زودی میاد🫂