ناظر به جان خودم بار سوم دارم میزارم هیچی نداره منتشر کن دیگه 🥺🥺💔
پرماجرای من اسلاید 1 : مرینت: م...محافظ؟محافظ دیگه چیه؟/آندره: ببین مرینت من یه نگهبانم و وظیفه ام اینه که به کسایی مثل تو کمک کنم / مرینت: م...من متوجه نمیشم/فیلیکس: من دیگه میرم ، میسپرمش به خودت آندره /آندره : وایسا بینم من الان با این قیافه علامت سوالی چیکار کنم 😐/ فیلیکس: همون کاری که با قیافه علامت سوالی من کردی 😐/ آندره : هعیییی/ مرینت: یکی بگه اینجا چه خبره محافظ چیه 😫اون پسر با موهای آبی کیه ؟😖 اون زنه کیه فکر اسمش لیندا بود اسم اون پسره هم مارتین ، آندرههه بگو اینجا چه خبره 😠/ آندره : 😩ببین مرینت خوب به حرفام گوش کن و آروم باش، باشه ؟/ مرینت: اهوم / آندره یه کتاب گنده آورد آورد بازش کرد و شروع کرد به خوندن/آندره : هزاران سال پیش زمانی که نخستین بار انسانی متولد شد ولی در دو جهان مختلف ، او یک نفر بود و یک روح داشت مانند تمام انسان ها ولی با دو بدن در دو جهان زمانی که به چهارده سالگی رسید در آب رودخانه تصویر خودش را دید او خودش بود اما چیزی فرق داشت ، جرقه ای در سرش ، صدای شر شر رودخانه ، صدای خش خش برگ درختان در باد ، همه چیز عادی بود ولی او دیگر همان دختر کوچک با زندگی عادی نبود ، او حالا میدانست که کیست ، روح او حالا کاملآ در بدنش بود و او حالا یکی بود ولی دیگر فقط متعلق به این جهان نبود بلکه حالا او دو خانواده داشت ، حالا او ساکن در دو جهان بود ، حالا او یک محافظ بود و وظیفه تی سنگین به دوش داشت / آندره : خب گرفتی چی شد 😉/ مرینت : ها 😐/ آندره : 😩🤦🏻♀️/ فیلیکس: روش هات قدیمیه معلومه هیچی نمیفهمه، باید میبردمش پیش یه نگهبان دیگه 😐/ آندره: فیلیکس مگه تو نرفتی 😐/ مرینت : تو رو خدا فیلیکس اینجا چه خبره 😩😩/ فیلیکس: ببین مرینت داستانی که آندره تعریف کرد داستان اولین محافظ بود و توقع ندا م چیزی ازش بفهمی ، حالا خوب گوش کن این دنیای شاد و آرومی که توش زندگی کردی و فراموش کن ، ( صحبتای فیلیکس رو با یه آهنگ هیجانی بخونید😂)از الان به بعد دیگه خبری از آرامش نیست / مرینت : منظورت چیه 😶/ فیلیکس : از الان به بعد / فیلیکس دستاش تو جیبش بود و پشت به من وایستاده بود سرش رو آروم برگردوند و با گوشه چشماش نگام کرد و یه لبخند کوچیک زد برقی که تو چشاش بود همون باعث شد تا بفهمم که دیگه باید با زندگی عادی خداحافظی کنم / فیلیکس : از الان به بعد قراره باحال باشه 😏😏/ مرینت : 😦/ هیجانی که تو چشای فیلیکس بود ، نگاهش چهرش دیگه اون اگرست از دماغ فیل افتاده نبود، چهره ای بود که تا حالا ندیده بودم اون فیلیکسی نبود که من از اول دبیرستان میشناختم ، اون موقع بود که فهمیدم اون فیلیکسی که من میشناختم فقط یه فیلیکس ساختگی بود 😶/
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
سلام عاج!
خوبی چطوری؟🙂❤❤
آجیییییی نجاااتمممم بدهههههه😭😭😭😭😭💔
خوبم تو خوبیییبب❤❤❤🙂
جاننننن! 🥺🫀
چیشده نفسم؟💔🫂
بیا پیوی
خوبم بخدا😂❤
از دست امتحانا خسته شدم😩😩😂❤
دلم میخواد دو سال بخوابم
قربونت برم🙂🥺
چخ خبر مبرا
هیچ درگیر امتحانیم
اوهوم...
ینی هستن
منکه هعی ولم😂💔
جالب اینجاس نمرمم از بقیه بیشتر میشه چش نخورم💔😂🤝🏻
دقیقا هیچی نمیخونی ولی نمیتونستم خوبه اصلا نگاه خدا چقدر دوسمون داره😂😂
سلااااام خوبی
کجایی تو دختر؟!😐
جییییییییییغ
آجیییی اگ بدونی چقد دلم واست تنگ شدههههههههههه😍😍😍😍😍😍😍😍
مرضیههههه نجاتم بدههههههههه😭😭
بیا پیوی ببینم چی میگی بچه😐😔
پشمام ۱ماه😐چیه از تستچی رفتی؟
نه نرفتم درسام زیاده😁❤
وی💔
😍جیغ چه باحالااا عالی عالی باوا محشره😍بی زحمت پارت بده😐😑
مرسی سعیم رو میکنم بنویسم ولی همین اول دارن امتحان میگیرن کلی درس دارم😅
چه بد💔ولی تو درسات موفق بشی💖
مرسی ❤
پارت بعد کو فرمانده💔😹🌱
سلام سلام
اقا یا کامپیوتر من خراب شده یا اینکه تو واقعا داستانتو نمیذاری 🙄😶🤨
آجی چرا احساس میکنم الان خیلی عصبانی هستی😅😅
نه عصبانی نیستم به ولله ولی خیلی ناراحتم هر روز میام چک میکنم میبینم نزاشتی . هم خونه ایم یه قهرمانه رو هم شروع کردم به خوندن الان دوباره دارم چک میکنم نمیزاره پارت هفتو 😑 کلا نحسم من 🤐😕
به جان خودم شانس ندارم فردا به جای اینکه گردونه بچرخونم تست میزارم😂
به حضرت عباس منم شانس ندارم 😕😔 تنها چیزی که خوب در اومد برام این بود که ممد فالوم کرد
چرا پارت بعدو نمیزاری ؟ یه هفته ست هیچ فعالیتی نکردی
امروز داشتم میزاشتم گردونه شانس واسم افتاد محدودیت ساخت تست تا ۲۴ ساعت نمیتونم تست بسازم تازه الان دارم میرم مسافرت نمیدونم کی برمیگردم 😄🥲💔
عالی بود 😍 پارت پنجو زووووووووووووووووود بزار ❤
زووود میزارم 😁❤
عالی❤❤😍
میسی آجو😄❤