+ببخشید آقای هارتمن ولی این یک سوالی هست که مطمئنم همه ی طرافدارانتون میخوان جوابی براش پیدا کنند میشه بگید چرا همیشه در کتاب هاتون در مورد معجزه ای صحبت میکنید یا همیشه کسی باعث معجزه در زندگی فرد مقابل میشه؟
_خب، این برمیگرده به سه سال پیش من در اون دوره از زندگیم چیز های زیادی تحمل میکردم و خب صدرصد تو خیلی چیز ها زیاده روی میکردم و دوره سختی از زندگیم بود اما انگار در تاریک ترین لحظه زندگیم نور امیدی آمد و بهم چشمک زد فردی با قلب پاکش وارد زندگیم شد و باعث شد دیگه اون حس های بد رو نداشته باشم اون سیاه چاله بزرگی در زندگیم بود که تمام چیز های بد رو یه خودش کشید و اون معجزه زندگی من شد و باعث شد بهش باور داشته باشم....
+خب پس شما دارید میگید که آدم ها باید بگذارن معجزه بیاد و اون ها رو نجات بده
_نه...من میخواستم نشون بدم که تا تاریکی نباشه نور هم نیست تا غم نباشه خوشحالی معنی نمیده و تا ناامیدی رو حس نکنی نمیتونی امید واقعی رو داشته باشی و اون معجزه هم لزوما نباید فرد دیگه ای باشه حتی خودمون هم میتونیم باشیم،من به معجزه اعتقاد داشتم و میخواستم این رو به طرفدار های خودم هم نشون بدم ولی تصمیم دیگه با اون هاست آیا شما هم اعتقاد دارید؟
اینارو خودت مینویسی؟
آره همشونو
واقعا آفرین خیلی قشنگن
مرسییی♡♡
خواهش میکنم :)))
عالی بود میشه این رو تو لیست داستان های مورد علاقه ام بزارم 🥺چون خیلی خوشم اومد 💜
مرسییی ♡
حتما