4 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💜보라색 انتشار: 2 سال پیش 47 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اگر علامت ها رو یادتون رفت این بالا نوشتم بروکلی@ بیلی# سونگ سو¥ کویونگ$ بی¢ دوگسا° یونگی• سوزان~ دریک+ جه جین&
ناظر رد نکن من خودم ناظرم کل قوانین رو بلدم چیزی نداره، ممنون که وقت میزاری و ثبت میکنی💕🌸
یونگی اومد سمتم:•اتفاقی افتاده؟ زیر لب زمزمه کردم~الان میام..... ابپاش توی دستم رو انداختم و با سرعت به سمت چیزی که دیده بودم رفتم یونگی داد زد•این اسمش از زیر کار در رفتنه! بی توجه به حرفاش سرعتم رو بیشتر کردم ......میتونستم صدای قدم هایش را بشنوم که همزمان با قدم های من تند تر و تند تر میشد. ناگهان به یاد ترفند پدرم افتادم و ایستادم و همانجا نشستم. میتوانست هرچقدر که میخواهد بدود ولی اخرش خسته میشد و می ایستاد و ان موقع من بودم که هنوز انرژی داشتم و میتوانستم او را شکار کنم.
ناگهان صدای دویدن قطع شد.....حالا نوبت من بود که راه بیوفتم.....از جایم بلند شدم و قدم زنان به سمت جایی رفتم که صدای دویدن همانجا متوقف شده بود هرچه نزدیک تر میشدم صدای نفس نفس زدنش را بهتر می شنیدم . ایستادم. صدا دقیقا از پشت برگ های درخت بزرگ رو به رویم می امد . شاخه و برگ ها نمی گذاشتند من ان را ببینم. چشمانم را بستم و شروع به دویدن کردم. از بین شاخه ها و برگ ها رد شدم و به یک جسم بزرگ برخورد کردم. چشمانم را باز کردم و با قیافه اخمو دریک رو به رو شدم ~عه سلام دریک😁 +اینجا چیکار میکنی؟ ~خودت گفتی به گل و گیاهای اینجا رسیدگی کنیم دیگهههه😁+من گفتم گل و درختچه های منطقه "ام اس پی" اما اینجا..... بعدش به تابلو کوچولو بالای سرش که روش نوشته بود (جی اس اس) اشاره کرد. ~عهههههه اینجا جی اس اس عه؟ من فکر کردم ام اس پی عه، چقدر حواس پرت شدم این روزا.....حالا منطقه ام اس پی از کدوم طرفه؟ دریک به پشت سرم اشاره کرد .~اها ممنون خب دیگه من رفتم. روی پپاشنه کفشم چرخیدم و سریع شروع کردم به راه رفتن که یهو دریک اسمم رو صدا زد برگشتم سمتش و دستم رو گزاشتم روی بینی ام و گفتم :~هییییشششش کسی نباید اسمم رو بفهمه! +اینجا که کسی نیست.......راستی تو گفتی برای رسیدگی به گیاه ها اومدی اینجا اماااااااا.........اب پاشت کجاس؟ ~عاممممم چیزه خب ......عاممم......اب پاش دیگه؟ منظورت اب پاشه؟ خب.......عامممممممم......پوزخند زد و گفت:+این یه دفعه رو نادیده میگیرم ولی دفعه بعدی..... حرفش رو ادامه دادم:~غذا بی غذا! +افرین حالا برو😁 با اخم بهش نگاه کردم و رفتم......مثل اینکه این ادم افریده شده بود تا فقط من رو ازار بده و سوهان روحم بشه....مثل بچه های پنج ساله باهام حرف میزد😒 با سرعت به سمت منطقه ام اس پی برگشتم. دوگسا اومد سمتم:°به به کجا بودی تا الان؟ سرم رو انداختم پایین:~ داشتم به دریک کمک میکردم......°چیییی؟ نشنیدم! ~گفتم داشتم به دریک کمک میکردم! °عه؟ الان از من انتظار داری باور کنم؟به دریک کمک میکردی یا از زیر کار در میرفتی؟ +داشت به من کمک میکرد! ........سرم رو اوردم بالا و به دریک که از بین درخت ها داشت میومد بیرون نگاه کردم....+اون از همه تون باهوش تره ! نیم ساعت داشتم صداتون میکردم تا یکی بیاد و به دادم برسه اما هیچکدوم از شما صدای من رو نشنید بجز تازه وارد. و بعد به من اشاره کرد. با تعجب بهش نگاه کردم یک لبخد زد و اومد نزدیک. دوگسا ازم فاصله گرفت و بهم گفت:°ببخشید.... دریک گفت:+ از فردا یه قانون جدید میزاریم و اسمش رو هم میزاریم قانون دوگسا چون تو این ایده رو بهم دادی. دو گسا لبخند زد و دریک ادامه داد: +خب دیگه برین توی خوابگاهتون! کار بسه... همه به سمت در رفتن و من به سمت دریک رفتم و اروم گفتم: ~چرا این کار رو کردی؟ +دلم خواست! به تو مربوط نیست ..... حالا برو.... ~تو درمورد من دروغ گفتی! +اره! خب دیگه برو من خستم. نفس عمیقی کشیدم و رفتم سمت در. معنی کاراشو نمی فهمیدم. عکس من روی دیوار اتاقش؟ بعدش سوهان روحم میشه؟ بعد دروغم رو تایید میکنه؟ این ی*ارو حالش خوبه؟ باید بره تی*مارستان! به من میگه دوربین توی اتاقمه و به زور پیدام کرده؟ واقعا که رو*انی عه.......
تیموتی عا*شقتم💚این پارت تقدیم به تو🌈
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
پارت بعدو نمیزاری؟
بابا بزار ببین چند ماهه منتظریم
بزرگوار کجایی هلاک شدم...
فالویی بفالوم