
مرسی از اینکه می خونین :)
جیهوپ : مونده بودم برم یا نرم آخه اصن اون یارو کیه؟ اصن چرا من باید برم؟ تو همین فکرا بودم که تلفن خونه زنگ خورد ای خدا من کی خط خونه خودمو به کسی دادم؟ پوفی از سر کلافگی کشیدم و به سمت تلفن رفتم و جواب تلفونو دادم.... تا خواستم حرف بزنم یدفعه صدای داد یه نفر میخکوب کرد یه لحظه واسته این جیمینه؟ جانه ما؟ جیمین؟ اعصبانیت؟... من : س سلام _ جیمین : پوفی تو گوشی کشید و گفت : هیونگ هیووووونگ خدایا من از دست تو چیکار کنم هیونگ می خوای گروه از هم بپاشه نه؟ می خوای بدبخت شیم؟ میدونی از دوهفته ای که رفتی چقد به شایعات دامن زدی؟ میدونی...
میدونی جین هیونگ امروز گذاشت رفت؟ میدونی نامجون هیونگ الان مصاحبه داره ولی خودشو تو اتاق حبس کرده؟ میدونی الان یونگی هیونگ تصادف کرده بیمارستان بستریه؟ _ نزاشتم دیگه حرف بزنه و گفتم : جین رفت؟ یونگی تصادف کرده؟ نامجون خودشو حبس کرده؟ حس میکردم دارم آسیب میزنم به خودم به دیگران تنها چیزی که از زبون واموندم بیرون اومد این بود :
: معذرت می خوام همش تقصیر منه معذرت میخوام و دیگه تحمل سنگینی تلفن رو تو دستم نداشتم تلفن افتاد زمین و من مبهوت حرفایی بودم که از زبون جیمین بیرون اومده بود اما یه تلنگر باعث شد به خودم بگم اگه اینا تقصیر منه باید جبران کنم اخمامو کشیدم تو هم و ماسکمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.... سلما : الان یه ساعتی بود که علاف شده بودم به ساعتم نگاه کردمو یه گاز از بستنیم زدم از جام بلند شدم که برم اما...
یه استایل آشنا باعث شد از جام بپرم ولی اگه اون نبود چی؟ از اونور خودم به خودم جواب دادم : بدرک که نبود مهم اینه که بعدش به خودم میگم من همه سعیمو کردم.. بدو بدو خودمو بهش رسوندم و..
آستینش کشیدم خودش بود همون دوتا چشم که خستگی و غم رو داد میزدن همون دوتا چشم ٱشنا :)
اگه خوشتون اومد حتما لایک کنین و برام کامنت بزارین و حتما فالو کنین تا پارت های بعدو بخونین :)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اخ جوننننننننننن خیلی خوب بوددددددد😍🥰
واقعن ممنونم که اینقد خوبین شماها با کامنتاتون واقعا بهم انرژی میدین 🙃💙
اگه داستانای خوب تون نبود کامنتا هم شاید اینقد خوب نبودن🥲🤗
دیگه دارین خجالتم میدین :)))))))
عالییی
ممنونم :)
💕
عزیزم چرا انفالو کردی
نمی دونم فک کنم دستم خورده