💜دنیای من! F2 p1

خب... بالاخره گرفتگی ها تقریبا تموم شد و تموم اهالی از دست بی صدا ها راحت شدن ... اما شاید اشتباه میکنن؟! -🤨 .... درسته! الان اونا بخاطر فیت دادن و حرف زدن اونا ها باهم کاری بهشون ندارن... یعنی چه اتفاقاتی میوفته؟ چی قراره بشه؟ میخوای بدونی؟ بپر داستانو بخون!

از زبان جیمین : از اتفاقاتی که گذشت و دادگاه و... دو سال میگذره... هنوزم وقتی یادم میوفته مور مورم میشه!-😒کلی برنامه خفن داریم ! میخوام با بیلی فیت بدم ولی هنوز وقت نکردم از بس که کنسرت داشتیم! -🥺 این چند وقت میا رو ندیدم و فعالیتاشم خیلی کم شدن ... نگرانشم! خب... با خودم رو راست نیستم و نمیدونم چرا همش دلم واسه میا شور میزنه! آخه اون عاقله حالشم که خوبه! -🙃 چرا انقدر نگرانم!؟ ... + هیونگگگگگ بیا صبونهههههه بلی با صدای کوکی رشته افکارم پاره پاره گشت 😑💔 داد زدم -اومدممممممممم رفتم پایین و با خودم خدا خدا میکردم : تروخدااااا دوباره دعوا درست نشه😑خدایا قول میدم پسر بدی نباشم 🥺و کارای بد تو کنسرت نکنم 🥺(*گرفتید یا نه؟ 😂) رفتم پایین ..... نع😑🥲 دوباره نههههه 😑💔 شروع شددددد ... _ تو تقلبببب کردییییییی +نه خیرممممم تو تقلب کردییییییی... _نه تو همش حواسم پرت کردییییییی... + به من چهههه یوناتان بوددددد ... _ تو بهش گفتییییی .... &پدصگاااااا 😑 بیاین گمشین صبونه تا اون پی اس فورو ندادم نامجون بشکنههههه ... حیحی باز کوک و ته سر این پی اس فور دعوا کردن! یعنی ما دهنمون سرویس شد از دست این دو تا خرس گنده! -😑 خو باباااا مگه بچه دوساله ایننننن 🥲

از زبون جین : بالاخره تونستم همه رو جمع کنم... جیمین داشت با غذاش بازی میکرد... گفتم : چیشده جیمینی؟ ... گفت:چی! ها؟ کی؟ من؟ چیشد؟ ... متوجه شدم ذهنش درگیرع... نامی گفت : چرا صبونه تو نمیخوری؟... گفت: بچه ها میا چطوره؟ ازش خبری دارین؟... وایییییی 💔😑 به کلییییی یادم رفته بوددددد 💔🥲 ای داددددد نگاه معناداری به نامجون کردم و جفتمون همزمان گفتیم : نه!

ذهنش مشغول شد... و شروع به خوردن کرد... دیگه کسی حرفی نزد ....

ببخشید اسلاید اضافه اومد چطور شد!؟ ادامه بدم؟؟؟ 💔 تا آخر نرین ولی لطفا لایک و کامنت یادتون نره 💜🐤 ناظر تولوووو خدااااا منتشر کن هیچ چیز بدی نداشتتتتت... لطفااا 🥺 اگه رد کنی اکم میپره! 🥲 جانم به فدای ایران و ایرانیان

دوستون دارم بچه ها! 💜🥺