رمان جدید !
( از زبان ادرین ) به کمیسر گفتم : قربان ، اون شخص جدید چیشد ؟ قرار بود وارد تیم تشکلاتی ما بشه . کمیسر بدون اینکه نگاهشو از روی برگه ها برداره گفت : الان نه مامور اگرست . عصبانی شدم . هفته ها بود به من قول داده بودن که یه ادم ماهر به کمکمون بیاد و کل اداره ی ما منتظر بود . سعی کردم خشممو کنترل کنم : جناب ، شما به خوش قولی معروفید در حالیکه الان به قولتون عمل نکردین ! با این حرفم کمیسر سرشو بالا اورد و با نگاهی تیز بهم زل زد بعد گفت : فردا اماده باش مصاحبه کنی باهاش . ببین مامور اگرست ، اون فرد منتخب ماست . خب ، فردا برای تو و اون فرد جدید ماموریتی در نظر گرفته ام . دیگه برو . خیالم راحت شد . سلام نظامی دادم و از اونجا بیزون رفتم . رفتم توی بخش اداره ی خودمون و نینو رو دیدم که پای کامپیوتر نشسته و غرق کار شده . به شوخی به بازوش مشت زدم و باعث شدم از جاش بپره . سرم فریاد کشید : محض رضای خدا ! ادرین ! نزدیک بود سکته کنم ! خندیدم و توی کامپیوتر سرک کشیدم . راجع به یه رمز سخت داشت تحقیق میکرد و با برنامه ی رمز شکن اختراعی خودش داشت رمز رو میشکست . بهش گفتم : پسر ! تو نابغه ای . لبخند زد و گفت : چیزی رو نگو که ندونم . اوه صبر کن ! تو نمیتونی چیزی بهم بگی که ندونم !
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
خیلی زیبا و بدون نقص بود ❤😊به داستان های منم سر بزن ❤
من یه مرضی دارم به جای اینکه اول برم داستانای تموم شده رو بخونم میخوام اینایی معلوم نیست چند پارت رو ببینم
چند پارته؟
عالیییییییییییی از همین اول بحاله
😘🤍
میای اجی شیم؟
عالی بود😍 به داستان منم یه سر بزن 😊❤
حتما عزیزم نظرت لطفته من خودم از نویسنده جماعت خوشم میاد
عالی بود
چوک سائول ( به ترکی میشه خیلی ممنون )
میدونم چون مامان بزرگمترک 💖
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
واو ! مرسی
عالیییی بود
این داستان از محکوم به طلسم هم بهتره
جدی ؟ آوو . پس فکر کنم قشنگ شده . بذار پارت بعدی رو هم بنویسم . راستی مجکوم به طلسم پارت 5 رو گذاشتم هنوز توی بررسیه ولی گفتم تا یکی دو ساعت دیگه میاد .
عالی