
پارت جدید فیکمون😄💗💗💗💗💗💗البته اگه ناظر عزیز رد نکنه
+لیا.وارد عمارت شدم و جیمین با قیافه خنودون اومد سمتم.......جیمین.خب تشریف اوردید دیگه...گفتم تنبیه میکنمت.......لیا.بسم الله.......جیمین.هیون.....هیون.بله اقا......جیمین.اینو ببر به زیر زمین.......+لیا.من از بچگی عاشق تنهایی و در بسته و چراغ خاموش بودم.....الانم که میخوان بندازمن انباری هوهوووووو.......رفتم اونجا برق روشن بود.....دوتا ادم گند اومدن و جیمین هم اومد......جیمین.یه جوری بزنیدش که دیگه فکر فرار نره تو سرش.........(جیمینمیره)......+لیا.اون تا داشتم عین چی منو میزدن...دیگه هیچ جونی ندارشتم که جیمین اومد
جیمین.این شد تنبیه این فرار کردنت........دفعه بعدی که خواستی فرار کنی مطمئن باش که می.می.ری......+لیا.من که از درد به خودم پیچیده بودم نمیتونستم حرف بزنم....... جیمین.خب به مدت 24 ساعت بهت نه اب میدم نه غذا تا حسابی تنبیه شی.........(همشون میرن بیرون به جز لیا که درم قفل میکنن روی لیا)......+لیا.خودمو کشون کشون بردم سمت تختی که اون گوشه بود.....همه جا زخم و زیلی بود و جونم داشت در میرفت............تنها کاری که میتونستم بکنم اینه....بخوابم....از زور خستگی به دودیقه نکشید و خوابیدم...........وقتی بیدار شدم باز شب بود و همه جام باند پیچی شده بود....یعنی جیمین گفته؟..........(فلش بک)......(تق تق)....جیمین.بله بیا تو.......میجا.سلام ارباب...میخواستم ازتون یه اجازه بگیرم......
جیمین.چی؟......میجا.میشه بزارید زخم های لیا رو ببندم....اگر میخواهید تنبیهم کنید یا هر کار دیگه ای من قبول میکنم.......جیمین.(بلند میشه و میاد سمت میجا)تو بهترین کارگر اینجایی....من نمیتونم کاری باهات داشته باشم.....اینبار فقط بهت اجازه میدم اونم چون به کارای اینجا اهمیت میدی.....(میجا از خوشحالی بال در میاره و یه دقیقه حواسش پرت میشه میخواد جیمینو لغب کنه)......میجا.ببخشید....جیمین.مشکلی نیست میتونه انجام بدی.......(میجا جیمینو لغب میکنه)...جیمین.بسه حالا برو......میجا.بازم ممنون قربان......جیمین.😊.........
(برگشت به زمان حال)....+لیا.نشسته بودم که که میجا اومد تو......لیا.اونیییییییی👋😄😄😄😄😄....میجا.سلام بهتری.....لیا.اره تو به دستام باند بستی تا خوب بشه؟.....(با لحن کیوت میگه لیا).....میجا.اره........لیا.مرسیییی اونیی.........میجا.خواهش میکنم......لیا.فقط چرا شبه؟.....میجا.فکر کنم بیست و چهار ساعت شده الان برات غذا میارم.......لیا.چی؟ یعنی من یه روزه بیهوش بودم....خدا ازت نگذره جیمین.......(میجا رفته)........(یک هفته بعد)+لیا.از خواب بیدار شدم رفتم بیرون.....هیشکی نبود!.........رفتم سمت اتاق جیمین....توی این هفته باهم بهتر شده بودیم.....من بهش میگفتم اقا چون نمیتونستم بگم جیمین...باید براش احترام قائل میشدم😒😒...در زدم و رفتم تو......جیمین.چیه.....لیا.چرا هیشکی نیست تو عمارت اقا؟........جیمین.من هویجم با خیار؟......لیا.منظورم شما نیست خدمتکارا رو میگم........جیمین.هر سه ماه یه بار یک هفته میرن استراحت.......لیا.چرا نزاشتی منم برم.......جیمین.😏😏😏هنوز فکر کردی به تو اطمینان دارم؟........لیا.اقا صبحونه چی داریم؟.......جیمین.تو باید این هفته برامون غذا درست کنی......لیا.چشم اقا.........جیمین.باید برای هشت نفر درست کنی دوستای منم هستنا......لیا.چشم.....من میرم.....جیمین.برو.....
+لیا.براش هشت نفر غذا درست کردم.....یه دونه خودم....هفتا برای اونا.....اسم دوستاش این بود.....نامجون....جیهوپ....تهیونگ.....جونگ کوک.....جین...و اخری که فکر کنم شوگا که خیلی کیوته.......من از دوستاش بیشتر از خودش خوشم میاد😒😒.......هفتاشون اومدن پایین....تهیونگ.به به چه صبحونه ای......نامجون.ادم هنگ میکنه چی بخوره.......لیا.(خنده کیوت).......(همگی شروع میکنن به خوردن).......جیمین.دستت درد نکنه خوشمزه بود.....هرچی میخوای بخوری وردار میتونی توی عمارت ازاد باشی ولی نباید فکر فرار کنی.....لیا.مرسییییی......+لیا.اونا رفتن و منم یه پفیلا درست کردم و رفتم نشستم جلوی تلویزیون......فیلم گذاشتم......ترسناک بود.....منم که عاشق فیلم ترسناک هستم و همه ی فیلم ترسناکا رو اکثرا دیدم(لیا=نویسنده)......امممم چی بزارم؟......احضار 3.......خیلییی دوست دارم این فیلمو......نشسته بودم داشتم میدیدم.....وسطاش بود که احساس کردم یکی بغلم نشسته........برگشتم نگاش کنم.....سریع دستشو کرد تو پفیلام و یه مشت برداشت......منم کیوت نگاش کردم جوری که با نگام میگفتم چرااا؟؟؟؟....اون جیمین بود.......جیمین.بچه تو نمیترسی.......لیا.از چی......جیمین.مگه باید فیلم ترسناک ببینی.......لیا.اره چشه مگه من از وقتی یادمه با مادرم فیلم ترسناک میدیدم.......جیمین.عجب.......(پفیلا رو از دست لیا میگیره)......لیا.یااا بده به من ......
جیمین.نچ نچ ماله خودمه......لیا.تورو خداااا.....جیمین.برو بابا نمیدمش......(می افتن دنبال هم).....لیا.بابا فیلم تموم شدددد ......جیمین.به من چ(می افته زمین).....(لیا هم حواسش پرت میشه و می افته رو جیمین و خودتون میدونید دیگه فیلما چجوری ان وقتی می افتن رو هم💋)(ناظر جون من منتشر کن من چیزی نگفتم)........+لیا.همنجوری خشک شده بودیم تا اینکه من به خودم اومد و پفیلا رو از دستش گرفتم و دوییدم نشستم سر فیلم.......جیمین.بیا باهم شریک شیم......لیا.باشه بابا........جیمین.باشه بابا مرض......من ارباب توعما......لیا.یاااا اذیت نکن دیگه.......جیمین.باشه حالا......(فیلم تموم میشه)............
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی 💖
اینقدر دیگه جیمینو بی رحم نکن دیگه😂😂🥺
داره میره به سمت دل رحم بودن
اما نمیداند چه بلایی قراره سرشون بیاد
بزار دیگه
پارت بعد رو بزاررر
یا ابلفضضض چی میشههههه
عالییییییی
مگه قرار غمگین شه 🤔
ترو خدا نشه 🙏🥺
عالی بود❤
ادمین
کدومشومیخای بکشی که دسمال میخا
😶😐
عالی
عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بذار🥺🌹