
صلاااام . پارت سه :)

جونگ کوک : این کار هر کاری نیست . چون دیدم پر دل و جرات هستی بهت گفتم . اما کار ریسکیه اما اگه قبول کنی نمیزارم اسیبی بهت برسه . ا/ت : داری یه چیزایی میگی که باعث ترس ادم میشه سریع بگو این کار چیه ؟ کوکی : هیچکس نباید بفهمه . کوکی یه اسلحه میزاره رو میز و میگه : کاری که حقوقه بالایی داره اینه .... ا/ت : فکر کردی من با تو شوخی دارم ؟ هنوزم تفنگ پلاستیکی هاتو نگه داشتی ؟ ( به حالت کنایه ) جونگ کوک اسلحه رو برمیداره و یکی به دیوار شلیک میکنه . کوک : هنوزم بنظرت من باهات شوخی دارم ؟ ا/ت جیغ میکشی دستتو میزاری رو سرت و اروم اروم عقب میری تا چاقویی قیچی چیزی پیدا کنی و از خودت دفاع کنی . خیلی ترسیده بودی
کوک : از من نترس من ادم بدی نیستم . ا/ت : م . م من ... من ازت نمی نمیترستم فقط برو همین ... الان ل ل لط لطفا برو ... کوک : استعداد های خودتو حروم نکن من تاحالا به کسی پیشنهاد ندادم با من همکاری کنه یا همدستم شه . تو جنمش رو داری . ا/ت : این دیگه چه کاریه ( این تیکه همه حرفات با داد ) تو ایدلی این چیزا دیگه چیه ؟؟ هان ؟ برو میگمم برو در غیر اینصورت ابروت رو میبرم . کوک : من ادم بدی نیستم ( یکم تند گفت ) چند بار بگم ؟ من ایدلم اره ایدلم اما فقط ایدل نیستم . کار من کار بدی نیست . کار من ....
ا/ت : علاقه ای ندارم بدونم کار کثیفت چیه منو قاطی نکن . کوک : تا کی میخای برای بقیه کار کنی ؟ تا کی میخای بقیه بهت دستور بدن ؟ هاااا ؟ تا کی میخوای زیر بار نا حقی بری ؟ چقد باید بقیه راحت بخورن اما تو برای یه کاسه رامیون جون بکنی ؟ ( همش رو با داد گفت . ) من کار بدی ندارم فقط از کسایی که بدون هیچ زحمتی صاحب همه چی میشن یکم بازیشون میدم همین . ا/ت هیچی نمیگفتی اما میترسیدی
کوک : همین الان تصمیمتو بگیر اگر منفی بود دیگه منو نمیبینی و کاری به کارت ندارم اما اگر مثبت بود باید تا تهش باشی و اگر خیانت کنی زنده نمیمونی دنیای ما اینطوریه قانون من تو این دنیا :) کوکی : بخاطر خواهرت هرکاری که میکنی بخاطر خواهرته اما اگر به من اعتماد کنی میتونی نگران خودت هم بشی نه فقط بقیه بگو جوابتو من زیاد وقت ندارم . ا/ت واقعا به پول نیاز داشتی نمیدونستی چی بگی میترسیدی
ا/ت : چقد پول گیرم م م م ....میاد ؟ کوک لبخند ریزی زد و گفت : هرچقد که بخوای و هرچقدر که بیشتر بهت اعتماد کنم ....
حرفی نزدی .. کوک: سکوتت رو به عنوان مثبت در نظر میگیرم . درضمن رو اون شلیک رو دیوار تابلو بزار معلوم نشه . رفت و در رو محکم بست

کوک نشست روی مبل . یکی از خدمتکاراش : قربان دختره راضی شد ؟ کوک : هه . دختره . ... لنگ پوله . هرکی جاش باشه راضی میشه . یکی دیگه از بادیگارد ها : قربان بعد اینکه کارتون تموم شه دختره رو چیکار میکنید ؟ کوک : بستگی داره ...

جونگ کوک : فعلا که بدردمون میخوره .....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاليييييييييى بودددددد
پارت بعد؟
قرار میگیره امروز عزیزم
💕😍
يسسسسسسسسسسسس
به داستانم سر بزنید یه بار بخونید عاشقش میشید🎀
حتما
عالی🌸