غول کش سایه ها ۱۰

وندل:خب راستش من زنده نیستم توبی:وات یعنی چی وندل:یعنی تنها دلیلی که زنده ام اینه که جادوی تازیک تو وجودمه کلر:درست حرف زن ببینم چی میگی وندل:ببین کلر من زمانی که تام ریدل و بیلاکاس بود من زنرال غول ها بودم تا اینکه فرمانروایی از بین رفت منم میخواستم مثل مردم عادی زندگی کنم برا همین تعیر چهره دادم و

کد خدای دهکده شدم تا اینکه دیگه اثر نفرت توم نبود تا تسنکه مردم ولی چون ژنرال غول ها بودم و سرباز مهم بیلاکاس بیلاکاس منو زنده کرد کلر:پس فکر کنم باید بمیری پس بگیر که اومد توبینه کلر تو نباید بکشیش کلر:ولی اون دوکسی:وندل بگو چطوری جیم رو برگردونیم

وندل:خب نمیشه کلر:دوکسی گقت چطوری تو هم باید جواب بدی وندل:باشه خب یه دروازه هست که میشه جیم بیاد اینجا کلر:چجوری باید دروازه کار کنه؟ وندل:خب خیلی وقته که دروازش بسته شده ولی کلر تو میتوتی با جادوی سیاهت برش گردونی کلر:واقعا باشه پس من اماده ام دوکسی:مواظب خودت باش کلر بعد کلر یه پورتال باز کرد و رفت توش

در قلعه ی بیلاکاس بیلاکاس:خب خب اینجا چی داریم یه غول کش سایه ی دیگه جیم:جرعت داری یه بار دیگه بهم بگو بیلاکاس:بشین بچه اینقدر عدای قهرمان هارو در نیار جیم:بزلر برم بیلاکاس:تا 100 تا نشدید نچ جیم:یعنی چی؟ تام:ارباب باید جون 100 تا غول کش سایه رو بگیره تا مارو ازاد کنه بیلاکاس:اوه خوب توضیح دادی تام تام:ممنون ارباب بیلاکاس : خب جیم بیا که قدرتت رو بگیرم

جیم:نههههههه بعد بیلاکاس نزدیک جیم بود و میخواست قدرتش رو بگیره که کلر دستش رو گرفت و کشید سمت یه پورتال بیلاکاس:اه لعنتی رفت اشکال نداره به زودی یکی دیگه گیر میارم ( زمان اونجا زود میگزره مثلا یه قرن تو بازار غول ها تو اونجا یه ساعت تا دوساعت میگذره ) جیم:وای ممنون که نجاتم دادی کلر و گرنه نمیدونستم چطور زنده میموندم کلر:خب اینجا هم بازار غول ها جیم:بیلینکی بیلینکی:ارباب بعد جیم و بیلینکی و بقیه همو بغل کردن

دوکسی:ام بچه ها وندل کجاست؟ وندل:خب فکر کنم دارم میمیرم توبی:چه اتفاقی داره میوفته وندل:چون خیانت کردم این بلا داره سرم میاد و بعد تبدیل به خاکستر شد کلر:خب زیاد ارزشی نداشت حالا که همچی به خوبی و خوشی تموم شد راه بیوفاید بریم خونه بعد کلر و توبی و جیم رفتن خونشون بعد دوکسی هم رفت پیش مرلین و مورگانا و اونا باهم شرور ها رو شکست دادن خلاصه داستان به خوبی و خوشی تموم شد