اینم از پارت چهاردهم🥺💫❤
_چی شد؟ دکتر چی گفت؟
نامجون با حالت عجیب و صدای گرفته ای گفت:
♡راستش، اون گفت که...
و حرفش رو خورد.
بازوهاش رو محکم گرفتم و چند بار تکونش دادم، با بغضی که داشت خفم میکرد گفتم:
_چرا حرف نمیزنی؟بگو چی گفت؟
کمی صورتش رو دست کشید و توی چشمام خیره شد، معلوم بود داشت جلوی خودش رو میگرفت که گریه نکنه.
جیمین آروم اومد سمتم و گفت:
♡هی ا/ت صبر کن، بزار یخورده حال نامجون بهتر بشه.
نامجون سریع گفت:
♡نه، نیازی نیست، الان میگم.
و رفت و روی صندلی نشست، منم کنارش نشستم، جیمین هم رو به روش به دیوار تکیه داد.
گفتم:
_توروخدا بگو چی گفت!
نفس عمیقی کشید و گفت:
♡فقط یه روز زندست.
با این حرفش کل دنیا رو روی سرم خراب کردن، یعنی چی فقط یه روز زندست؟ مگه میشه؟ این چجور دکتریه که داره دستی دستی جونگ کوک رو کشتن میده.
با وحشت و عصبانیت گفتم:
_یعنی چی؟ چرا؟ چرا فقط یه روز؟ این دکتره چی میگه واسه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
فالو=بک
بک ندادم آنفالو کن
عالیییی
مرسییی
کی پارت بعدی میزاری؟
گذاشتم تو صف بررسیه
وایییییی زود پارت بعد رو بزار
چشمممم
تورو خدا داستانو یجور دیگه تموم کن مردم از بس گریه کردم نه تورو خدا اینطوری نشه 😭
نگران نباش🥲🥲🥲
عرررر پارت بعدی زود بزارررررررررررر تو رو خدا 😭😂
چشممممم
بابا من اشکم دمه مشکهههه نکن این کاروووووووووو
نگران نباش
پارت بعد همه چیرو میفهمی
افرین پارت بعد هم همینقدر زود بنویس🥲
چشم🥲
آذیییییی نههههههههه
اینکارو نکنننننننن
بخدا جلو داداش کوچیکمم نمیتونم عر بزنممممم
ا/ت رو نکششششش
عزیزم نترس
پارت بعدی، جربانو میفهمی
ترو خدا ادامه نده چون همه میدونیم چی میشه الان اشکم دم مشکمه
عزیزم خودت رو ناراحت نکن
پایانش خوشه
واقعا پس ادامه بده من قبلم ضعیفه ادامه نمیتونم بدم