پارت دوم اومددددد؛)))
+بیا باز هم مسابقه بدیم.
سوالی بهش خیره شدم.
یه لیوان رو برداشت و گفت:
+بیا ببینیم کی دووم میاره!
پورخندی زدم و گفتم:
_تو این یکی باختی!
و شروع کردیم به نوشیدن!
وقتی آخری رو نوشیدم، لیوان رو محکم روی میز کوبیدم و به صندلی تکیه دارم، یخورده سرم گیج میرفت ولی بازم اوکی بودم.
پسرک با تعجب گفت:
+فکر نمیکردم تمومش کنی!
توی چشماش خیره شدم و گفتم:
_هیچوقت منو دست کم نگیر بچه!
یه تای ابروشو بالا داد و گفت:
+بچه؟؟... مگه هم سن نیستیم؟؟
خندیدمو گفتم:
_چند سالته؟
+بیست و پنج!
_خب من بیست و نه سالمه، و ازت بزرگترم!
با تعجب بهم خیره شده بود، فکر میکرد چون ریزه میزم پس باید سن کمی هم داشته باشم.
از جام بلند شدم و دو تا اسکناس مچاله شده از جیبم درآوردم و رو میز گذاشتم، کمی به پسره خیره شدم و در حالی که
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
چرا پارت نمیاددد ؟
کی پارت میدیییی
فردا چطوره؟:)
فردا میزارم⭐
عحررر مرسیی
حالا هروقت وقت کردی ، اگ امتحان یا کارب داری بیخیال 🩷
قربونت:)
نه میزارم کاری ندارم
فداتم مذسی 🩷💕
عالییی
مرسی عزیزم♡♡
من به بی تی اس علاقه ندارم، از سر تصادف دیشب حوصلم سررفته بود داشتم تستتو بررسی میکردم و مجبور شدم بخونم و بعد فهمیدم قلمت واقعا جذابه
میدونستی الان بهم کلی امید و انرژی دادی؟؟
:))))))♡♡♡♡
^×^
عااااااالی بود(((:
وایبششششششش>>>>
منتظر پارت بعدی هستیم^^
آها راستی منم یه رمان از تهیونگ توی ژانر کلاسیک مینویسم دوستداشتنی یه سر بزن تنکیو
مرسی عزیز دلم:) ♡
چشپ حتما سر میزنم:)
مثل همیشه عالی آذی🥺💜
قربونت عزیزم♡♡
داستانت جالبه 🍀🍓
ادامه بده
مرسی عزیزم:)))♡