با اومدنش نابودم کرد (پارت 4)(پارت آخر)

من اون شب با اینکه پر از استرس بودم ولی خیلی هم خوشحال بودم ساعت 4 صبح پاشدم دیدم مامانم سر گوشیمه بازم😐😐من یکی از بهترین دوستام ک مربوط به این قضیه بود رو انبلاک کردع بودم مامانم دیدع بود😶‍🌫️کلی بحث کردیم بعد اخر با استرس خوابیدم دوباره 11 صبح منو با دیوونگی بیدار کرد

پسره پیام داده بود😥مامانمم دیده بود کلی منو زد😭💔اون روز بدترین روز عمرم بود😥میشه گفت من از وقتی ک رابطه رو شروع کرده بودم هنوز 25 ساعت هم نشده بود💔💔قبل اینام تقریبا فقط دو روز باهم بودیم😥💔

بابام قبل اینا تحقیق چرت پرت اینا کردع بود میگفت اون یکی همسن منه ک خانوادع دارع😐😂منم باور نمیکردم الانم باور ندارم همچین چرتی رو😑

بابام رف گوشیمو داد پلیس فتا میشه گف تقریبا 2 ماه گوشی نداشتم🙁💔

بعد 2 ماه یه کاغذ اورد ک یه سری چیزارو باید رعایت میکردم و اخر ک قبول کردم باید امضا میکردم و اثر انگشت میزدم

همه این کارا رو کردم تا گوشیمو بهم داد سوپرایز شدم😀 حالا من دیگع بمیرمم سمت اینکارا نمیرم دیگ😂