پارت هشت رو به زودی میزارم🥺⛓️
سرمو بالا آوردم و به چهره جونگ کوک خیره شدم، یخورده رنگش پریده بود.
با ترس ازش پرسیدم:
_جو...جونگ کوک، حالت خوبه؟
آروم به صورتم نگاه کرد، به سختی لبخند زد، خواست چیزی بگه که سرفش گرفت، وقتی سرفه هاش تموم شد، مقداری خو*ن از دهنش بیرون اومد، با چشم های گشاد شده بهش خیره شدم.
یهو احساس کردم دستی که روی کمرش گذاشته بودم خیس شده، با اضطراب دستمو از روی کمرش برداشتم و بهش خیره شدم، رگه هایی از خو*ن قرمز رنگ رو میتونستم ببینم.
با وحشت به جونگ کوک خیره شدم.
چشماشو روی هم گذاشت، نفس عمیقی کشید، تک خنده ای کرد و گفت:
+من یخورده احساس درد میکنم، دارم توهم میزنم یا واقعیه؟
بدنش سست شد، طوری که در حال افتادن بود، با تمام توانم نذاشتم زمین بیوفته و خودم آروم روی زمین خوابوندمش.
همون لحظه شوگا سراسیمه وارد کلبه شد، پرسید:
✓چیشده؟
با چشمای اشکیم به شوگا خیره شدم، با بغض گفتم:
_شوگا...تو رو خدا کمکش کن!
شوگا با عجله اومد و کنار جونگ کوک نشست، چند بار به صورتش ضربه زد تا از حال نره، یهو صدای خنده ریزی رو شنیدیم، برگشتیم و به اِما خیره شدیم، در حالی که میخندید با
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
64 لایک
عحااام مرسی بابت این داشتن قشنگ
میشه پارت بعدو بزاری؟ :] 🖇️🌸🌹
آجی میشی؟
کیم نانسی اعظم 12:]❤️ 🌛 🤺
مرسی🥺
امتحان اجتماعی دارم و واقعا سخته، واسه هنین امروز چیزی نذاشتم🥺فردا میزارم🥺
بله میشم، آذین ۱۵
یه جوری مینویسی که آدم با تموم وجودش درک میکنه 🥺
وایییی مرسی قشنگم🥲🥺💕
🥰
عاالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود
مرسیییییییی🥺🥺🥺🍭
پارتتتتتت بعددددددد کههههععع خیلییییییی میخوامممم ببینممم چی میشهههههع فقطططططط لطفااااااا لطفااااااا جونگ کوک سالم بشههههه
چشممممم🥺
بعدییییی
امشب میزارم اگه نذاشتم فردا صبح حتما میزارم🥺
عالی کسای دیگه که فیک می نویسن آدمو دق میدن تا پارت بعدیو بزارن عالی ایول
مرسییییی🥺💕
من فقط اگه امارو گیر بیارم به 1345678 قسمت می کنمش
همدردیم خواهر🥲
عررررررر
اما گیرت بیارم جرررت میدم
جررر🥲😂😭😭😭😭