عشق و آتیش پارت جدید

از زبون خودت : تو رختخوابم هی برگشتم اینور و اونور ولی بازم خوابم نبرد😐.فقد داشتم به فردا فک میکردم چون چن روز قبل تو دادگاه همه چی رو گفته بودیم . برا جواب نهایی فک میکردم که چی میشه کدوممون شکس میخوریم:-! بزار برم آشپزخونه یه آب بخورم ک شاید خوابم بیاد. وااا تهیونگم نخوابیده😐اونم اومده اب بخوره. من: اِ تایی تو هم نخوابیدی؟ _ نه ا/ت منم نتونستم بخوابم همش فکر فردا بودم استرس دارم برا همین نمیتونم بخوابم . +آره تهیونگ ولی اصلا نترس تو میبینی ما برنده میشیم و آر ام هم به اشتباهش پی میبره . _هممم درسته ، ا/ت میشه امروز پیشم بخوابی؟ شاید پیش تو بتونم بخوابم . +اوکی💜😘.

تهیونگ : ا/ت انگار صدایی میاد ،نه؟ مث اینکه یکی بلند گریه میکنه . +آره ولی کی میتونه باشه،صب کن من برم نگا کنم ببینم صدا از کجا میاد. تایی:باش زود باش. از زبون خودت: رفتم ببینم کیه تو این وقت شب ! ولی چراغارو روشن نکردم نخواستم بقیه رو بیدار کنم. انگار صدا از آشپز خونه میاد!😶 ... رفتم آشپز خونه ولی اون کیه تو این تاریکی گریه میکنه . کاش تهیونگ پیشم میومد 😐. قدشم بلنده . رفتم آروم به شونش دس زدم و گفتم:ببخشید ... یهو برگشت😶. ولی من نمیدونم کیه . بلاخره حف زد و بغلم کرد: 😥😭😭😭😭ا/ت بیا تمومش کنیم این داستانو ، بیا دیگ مال من باش برا همیشه ، بیا اینکارو تموم کنیم . +چ چ چییی نامجون تویی😠😶😐 تو دیوونه یی یا عقلتو از دس دادی ، تا فریاد نزدم ولم کن😠 _نه ا/ت دیگ ولت نمیکنم الان همینجا میخوام دوسم داشته باشی ، آخه ا/ت تو هنوز زن منی و من میتونم بهت نزدیک بشم💜 هر چی کنی بازم حق با منه . +😫😓😫دیوونه ازم فاصله بگیر ، واقعا نمیدونستم اینقد منحرفی😐. _😂😂تو چی میگی من چن میلیون طرفدار دارم اگ منحرف بودم با یکیشون رابطه داشتم😂.

آر ام:حالا آروم میشی تا حداقل ببوسمت هان. +تو با چه حقی بهم دس میزنی . _میبینی که هنوز شوهرتم. از زبون تایی: وااا پس ا/ت چرا نمیاد ، سرش چیزی نیومده باشه؟!. بزار برم ببینم . از آشپز خونه صدا میاد فک کنم اونجاس. ... چقد تاریکه . چراغ آشپز خونه رو روشن کنم. :😶😶😐😐😐😠. چیییی نامجون تو خجالت نمیکشی ، ا/ت رو ول کن همه خوابیدن دیگ نمیخوام اذیتشون کنم. نامجون: 😂😂نه نه اینبار به حرفت گوش نمیکنم مگ تو شوهرشی . ا/ت: تهیونگ کمکم کن😭😭😭 خیلی اذیتم میکنه . تایی میومد نجاتم بده ک .آر ام: هی وایسا تهیونگ اگ یه قدمم جلو بیای فریاد میزنم. ا/ت: فریاد زدم و گفتم: 😭😭😭😭کمکککک آر ام ولم کن. همه از خواب پریدن آشپز خونه . جیهوپ: 😱😱😶😶آر ام تو چیکار میکنی !! تو ک رهبر گروهی !!! ».جین که از همه بزرگتر رف دست آر ام رو گرف و گف: چرااا چرا اینجور میکنی آر ام این رفتارا ازت بعید بود😶😰😔 تو ک ... . جیمین : ببین نامجون ا/ت رو ول کن».دیگ تهیونگ نتونس خودشو نگه داره رف از یقه نامجون گرف و با ناراحتی گف:من فک کرده بودم ک تو به اشتباهت پی بردی ولی😭😭. نامجون بلخره ولم کرد و آروم گریه کرد : من چیکار کنم من قصد نداشتم که زندگیتونو بهم بزنم من فک کرده بودم اگ من و ا/ت با هم ازدواج کنیم اونم منو دوس میداره و اونوق زندگی خوبی میداشتیم .

کوکی:ولی آر ام تو اصلا فک نکردی که با این کارت تهیونگو میرنجونی . شوگا:فردا کار داریما بهتره تمومش کنین و بخوابیم😪. ا/ت:باش ، ولی آر ام تو میبینی من مطمعنم که فردا ما میبریم . آر ام : 😔.

فرداا ... .صب همه پاشدیم و رفتیم دادگاه بعد 30دیقه جواب اومد. ... اونقد خوشال شدم . بله ما بُردیم . وای یعنی بلخره سختی ها تموم شد . تهیونگ منو از خوشالی بغلش گرف و گف: وای ا/ت خیلی خوشال شدم بلخره بعد چندین مدت دیگ بهم میرسیم دیگ همه سختیا تموم شد😃😁😁😁😁.+آره عزیزم زندگی ادامه داره 😄😊😊😁. آر ام : تبریک میگم شما بردین😢. همه اعضا هم خوشال شدن که دیگ همه چی تموم میشه😃.

بعد چن روز . دیدم انگار آر ام به اشتباهش پشیمون شده ولی من به همین سادگی نمیتونم ببخشمش.اومد پیشم نشس و اعضا و تایی هم پیشم بود و آر ام گف: ا/ت ، تهیونگ و دوستای عزیزم ازتون خواهش میکنم که منو ببخشین من به اشتباهم پی بردم من خیلی پشیمونم میخوام دیگ همه چی درس شه مث قبل. من دیدم بله اون واقعا درست شده و منم گفتم: نامجون همه تو زندگی خطاهایی میکنن و بعد پی میبرن. باش من میبخشمت و امیدوارم تهیونگم تورو ببخشه. +خیلی ممنون ا/ت دیگ قول میدم هیش اشتباهی نکنم و تورو مث خواهرم میبینم» و همدیگه رو بغل کردیم اعضا هم بخشیدنش.حالا نوبت تایی : آر ام ما مثل برادریم و میدونم ک خیلی صمیمی هستیم و میدونم چجور آدمی هستی ، من میدونستم ک تو یه روزی به اشتباهت پی میبری، در هر قدم با هم بودیم و حالا هم با هم میمونیم و در هر قدم پیش هم میشیم،بخشیدمت. همدیگه و بغل کردن و آر ام و تایی همدیگه رو محکم بغل کردن و آر ام از خوشالی گریه کرد:-) آر ام: مرسی تایی جون مرسی منتظر عروسیتونم هستم😊.ا/ت: جووون دیگ😅😅😅. تایی:بلههه ایشالا 😅. جیمین:هوووو از الان تبریکارو بگیم😂.کوک:مبارکههه😄. ا/ت:همتونو دوس دارم کیوتام ممنون💜.تایی:میسیییی.

تایی : ا/ت الان میرم اتاق با خانوادم حف بزنم و تورو معرفی کنم و ببینم کی میان تورو ببینن . ا/ت: اوکی منتظر خبر خوبتم. +باش رفتم زنگ بزنم. ... سلام مامان خوبین ؟ میخواستم درمورد یه موضوع مهم باهاتون حف بزنم . +تهیونگم وای شیرین مامانش. _ مامان مگه من بچم😅. +ما خوبیم پسرم ،تو حالت خوبه ، موضوع چیه؟ _ منم خوبم پیش اعضام دیگ، موضوع اینکه من اینجا چن ماه پیش یه دختری رو دیدم ازش خیلی خوشم اومد و خودشم آرمیه😊یعنی از جون و دل دوسم داره. +پسرم هر کسی که تورو ببینه بهت عاشق میشه مسله اینکه چطور دختریه ، تو باید تو این موضوع خیلی دقت کنی باید با بابات هم حف بزنم . اونطور ک میگی، واقعا یه دختر ایده آلیه . +مامان اون دختر انقد دختر خوبیه ک امکان نداره خوشتون نیاد😃. _باش شب بابات بیاد باهاش حف بزنیم مطمعنم اونم قبول میکنه. +باش گود بای. _مواظب خودت باش ، خدافظ.

تایی: ا/ت با مامانم صحبت کردم راضیه ،شبم با پدرم حف میزنه. ا/ت: 😊😊😊باش ممنون. اِ جیمین چن روزه رقص تمرین نکردم اگه میتونی امروز کمی رقص تمرین کنیم . جیمین: چرا ک نه.باش بیا تمرین کنیم خب آخه تو باید برا عروسیتون خوب برقصی😅. +😄😅😅😅😂. (پسره عین دختره دیگههه آخییی 😂)

جیمین : ا/ت تو عروسی موهاتو چجور میکنی ؟ بنظرم باز بزاری بهتره ولی رنگ بزاری .، خیلی مشتاقم 😅.(آخه میگم پسر تو چیکار داری مث دخترا رفتار میکنی😘) _ جیمین هنوز تصمیم نگرفتم ولی تهیونگ چجور دوس داره اونطور میکنم. +همم درسته😃». تهیونگ اومد و گف: ا/ت پدرمادرم فردا میان الان بهم گفتن خیلی خوشالم😁😊. جیمین : اوووو چ خوب پس از الان خودتو حاظر کن برا عروسی😅. از خوشالی یه جیغغغغ😍و گفتم: تهیونگ وای چه خوب 😍💜 یعنی برا عروسی میان؟!😍😍 . تهیونگ خندید وگف :البته ک بلهههه عشقم😅✌✌💜. جیمین:واااو بزار من برم انگار شما خعلییی رمانتیک شدین . جیمین رفت و تهیونگ با قدمای کوچیک بهم نزدیک میشد.

اوما نوتلام اگ لایک نکردی زود لایک کن و کامنت بده✌😊 دوستون دارم💜🐾 تنکیو سو ماچ