
پارت 3 داستان جیمین های آرمی ها😊همون مین جی ام ولی الان با این اکانتم تست و داستان میزارم . چون اون اکانتم مشکل داش😔ولی نگران نباشین با این اکانتم ادامه میدم👍😃💜آرمی ها من نیاز ب حمایت شما تک تک آرمی ها نیاز دارم😃 همتونو خیلی دوس دارم. ازم حمایت کنین:-) ممنون😊
زیر چادر می هی بود دوستان😊جیمین:م م م می ه ه هی ت تویی؟؟ زود دستشو گرفتم و بطرف خودم کشوندمش . اصلا نمی تونستم حف بزنم شوکه شده بودم . گریه کردم و گفتم:😭م... م ..می..ه .ه ...هی خ خ خواهش ش می ک کن نم و و و ولم نکن قلبمو ،ن ن ن نشک ک کن💔.می هی کجا بودی من چهار ساله ک منتظرت بودم 😭. ک کجا ب ب ...بود..دی من احمقو ببخش می هی. می هی (شما): جیمین یادته یه دختر بهت گف ک می هی خودکشی کرد!آره من بهش گفتم ک بهت اون حرفو بگه خواستم دیگ به فکر من نباشی چون من تو رو نمیخوام ،من نمیخوام ک دیگ مزاحمت باشم مزاحم زندگیت باشم. جیمین:میدونی می هی من هر روز میرفتم اون صندلی ک تو پارکه تو ک همیشه اونجا بودی اونجا میرفتم و حف میزدم فک میکردم روحت صدامو میشنوه ، اعضا بهم میگفتن تو دیوونه یی ولی من هر روز منتظرت بودم . می هی : ولم کن تا برم. جیمین: ینی تو منو دوس نداری می هی؟؟؟؟!! من عاشقتم و هرگز ولت نمیکنم،می هی تو ک منو دوس داشتی بازم میخوام اون کلمه دوست دارم و بشنوم. شما:متاسفم جیمین خیلی دیره خیلی، من میخوام زندگی بهتری داشته باشی ، پس منو فراموش کن جیمین. دیگ من نمیتونم باهات ازدواج کنم. ولم کن تا من برم ولی دیگ دنبالم نیا!!! جیمین: می هی من نمیزارم بری،همه اینا خاطره میشه و برا بچه هامون میگیم چن من برنامه های زیادی تو فکرمه.
شما: جیمین تو برو با کنیا باش، من یکی دیگ رو پیدا کردم ک اونم پسر فقیریه مث خودم،پس فهمیدی اون زمونا من تو رو به خاطر پولت دوس نداشتم حالامن با اون پسر فقیر دوستم . جیمین : من کلا اسم کنیا رو هم فراموش کردم می هی ، من دوست دارم می هی.نمیشه اون پسر فقیرو ول کنی و بگی منو دوس داری!؟ شما:نه جیمین من مث تو نیستم ک قلب کسی رو بشکنم. جیمین: می هی چرا اینکارو میکنی حالا من بعد چندین سال تونستم پیدات کنم ولی الانم میگی دوستم نداری! از زبون شما: جیمین بهم نزدیک تر میشد ، صورتشو بهم نزدیک کرد و از کمرم گرف و منو به خودش کشوند و گف: چشاتو ببند💏می هی . شما(می هی): جیمین ولم کن داری چیکار میکنی؟! بد نیس بنظرت! اینجا یکی ببینه چی میشه! و من دوس پسر دارم این خیلی زشته ک بهم اینقد نزدیکی؟! جیمین: مهم نیس کسی ببینه یا نه و اگ دوس داری ببرمت خونه. ازش فاصله گرفتم:جیمین تو منحرفی! +اگ منحرف بودم حتما طی این چهار سال یکی رو پیدا میکردم. _جیمین وقت خداحافظیه چون من لیاقتشو ندارم ک باهات باشم، جیمین و دیگ زمانو از دس دادی الان خیلی دیره خیلی:'( .+نه می هی دیر نیس هنوزم فرصتشو داریم ، می هی صب کن نرو می هی نرو هنوز فرصت زیادی هس. می هی:نه جیمین نه این آخرین دیدارت با من بود، جیمین زندگیتو ادامه بده بهم امیدوار نباش چون ما دیگ نمیتونیم باهم باشیم من و تو به هم نمی یاییم .
جیمین:می هی نه نه خواهش میکنم می هی نرو تنهام نزار😭😭. از زبون خودت:همین ک بطرف در میدویم تا برم، به اعضا بر خوردم . کوک:هی تو می هی وایسا تو مگ ن.م.ر.د.ه. بودی . اعضا از تعجب مات مونده بودن،هیشکی از تعجب جرعت نکرد حف بزنه . و من شروع کردم و همه چی رو گفتم. وقتی تموم شدم . اعضا چششون پر اب شد و جین هیونگ گف:باش گریه نکن می هی جان حالا شما بازم فرصت دارین». هیشکی نمیتونه منو بفهمه ک دلیلش چیه ک چرا نمیخوام با جیمین ازدواج کنم. گفتم: منو ببخشین ولی من دلیل دیگ ای دارم. اینو گفتم و اونجارو ترک کردم😢.بارون میبارید و هوا سرد بود . خیابون هم ساکت بود.خیس شدم و منتظر تاکسی بودم ک...
جیمین اومد دستمو گرف و کت شو در اورد و بهم داد و بغلم کرد👫☔.جیمین: می هی چرا میخوای ولم کنی و بری چون من بی تو نمیتونم، قلب من مث شیشس ک اگ بشکنه دیگ هیش جوری درس نمیشه و تو هم اگ منو ترک کنی دیگ هیش کس دیگه ای نمیتونه جاتو بگیره». من داشتم آروم گریه میکردم تا جیمین نفهمه ولی جیمین نمیدونست که من هم به همون اندازه یی ک دوسم داره دوسش دارم و من هیش دوس پسری ندارم و فقد الکی گفتم دوس پسر دارم چون نمیخوام دیگران جیمین و به مسخره بگیرن و بگن با یه دختر فقیر ازدواج کرد چون من لیاقتشو ندارم و جیمین باید با یه دختر محبوب و معروف ازدواج کنه فقد علتش اینه چون برا خوبیه خودشه ولی بهش نمیگم چون میدونم ک طولش میده و منو جوری راضی میکنه ک باهاش ازدواج کنم ولی اونوق زندگیش بد میشه برا همین باید بهش دروغ بگم ک دوسش ندارم اونوق میتونه منو فراموش کنه و زندگی بهتری داشته باشه😔.
من ک تو فک بودم جیمین گف: برا چی فک میکنی؟می هی ولی من میخوام بفهمم ک تو چرا دوسم نداری؟علتش چیه؟مگ گذشته و امروز چه فرقی بهت داره؟تو ک دوسم داشتی!. من به خودم اومدم و گفتم:ج.ج.جیمین! +جاااانم چی شد؟ _جیمین گذشته و امروز فرقش خیلی زیاده ک من میخوام برم گذشته😔تو هم یه روزی معنی حرفمو میفهمی جیمین،درک کن جیمین درک کن ما نمیتونیم باهم باشیم.جیمین فریاد زد و گف آخه برا چی نمیتونیم برا چی علتش چیه😭مگ چه اشکالی داره. از دلم نمیومد ک بهش دروغ بگم ک دوسش ندارم ولی به خودم جرعت دادم:چون من دوست ندارم جیمین. فهمیدی؟😭.جیمین: نه نه نه تو دروغ میگی می هی تو خیلی عوض شدی تو می هي من نیستی ، می هی من دروغ نمیگف😭پس می هی من کجاس . می هی:دروغ نیس ، راسته. _پس به چشام نگا کن بعد بگو دوست ندارم...خب چی شد نمیتونی اینکارو کنی؟بله پس معلومه ک دروغ میگی،می هی مگ امکان داره تو دوسم نداشته باشی،تو خودت اون زمونا گفته بودی دوسم داری،خب برا چی حف نمیزنی؟حف بزن؟به چشام نگا کن بگو دوسم نداری ؟بگو؟این سکوتت همه چی رو نشون میده. انگار قلبم همونجا پاره شد ک الکی به چشاش نگا کردم و گفتم:دوستت ندارم ، دوست ندارم جیمین😢😭. از زبون جیمین: وقتی اون کلمه رو از زبونش شنیدم ، گریه کردم ، گریه هام انگار خونی بود ک از قلبم قطره قطره می ریخت. انقد بهش زل زده بودم ک اشکام خشک شد و صدام گرف. م.م.می .ه.هی . منو ت.ن.ه.ا نزاررررر . از زبون شما:مگ من از دلم میاد ک ناراحتش کنم همش بخاطر آینده خودش چون یه روزی همه این سختی یارو فراموش میکنه و ب زندگی ادامه میده😢.بعد پشتمو برگشتم و منتظر تاکسی شدم... بعد چن دیقه ک یه تاکسی پیدا شد، میخواستم سوار شم ک صدا تصادف ماشین اومدو صدا فریاد آدما ،میخواستم نادیده بگیرم ولی وجدانم اجازه نداد سوار شم و همینجوری برم.
طوری فرار کردم بطرف حادثه ک مث اینکه اونجا یه ادم مهم زندگیم هس. از بین اون همه ادم رد شدم... دیدم یه مردِ ک ماشین بهش زده. رفتم طرف اون مرد وقتی بلندش کردم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭دیدم نه اون جیمین اون جیمینه عشق منه💔 راننده از ماشین اومد و گف:ببخشین ولی این پسر خودش با بی توجهی اومد جلو ماشین ایستاد. فریاد زدم و خیلی عصبانی شدم و رفتم از یقه راننده گرفتم و گفتم:ای خدااااا ، شما چه غلطی کردین😭حتما کور بودی هان، این مهم ترین فرد زندگی منه ، من تو این جهان بزرگ فقد این فرد و دارم . بعدش با استرس و ترس رفتم پیش جیمین دستام داش میلرزید. وای خدا جون الان من چیکار کنم به کی زنگ بزنم؟ از کی کمک بخوام؟ اون همه ادم بود ولی همشون به قدرت عشق مات مونده بودن. همه رو از اونجا دور کردم.حالا من یه دختر تنها اینجا وسط موندم😭حالا من چطور ببرمش بیمارستان . نه ماشین دارم ببرمش و نه کسی رو دارم ک کمکم کنه. جیمین و با زور پشتم کردم و بعد ۲ساعت بلخره رسیدم بیمارستان .
قلبم از استرس داش بیرون میومد. واقعا من خیلی بیشعورم ولی من فقد برا اینکه آینده بهتری داشته باشه😭ولی من نفهمیدم ک جیمین چقد عاشقمه ک حتی راضیه خودشو فدا کنه،من فک نکرده بودم ک اینقد زیاد عاشقم باشه😭💔. دکتر:باش خانوم حالا ولش کنین تا ببریمش کما. +چییییییی😨ک.ک . کماااا؟_بله چون خیلی شدیده و از سرش ضربه خورده. وای همش تقصیر منه از وقتی ک من وارد زندگی جیمین شدم ، جیمین از اون وق به لباش خنده نیومده فقد شکنجه کشیده و گریه کرده😭وای من قربون اون چهره خنده روش بشم اون همیشه خنده رو و خوشال بود ولی از اون روز ک وارد زندگیش شدم افسردگی گرفته😭😭😭خدا تو منو بکش ولی به جیمینم هیچی نشه😭😢.بعد چن ساعت دکتر اومد:خانم می هی متاسفانه امکان زنده موندنش فقد ۵درصد امکان داره چون ضربه بسیار شدید به سرش خورده. ............... بیهوش شدم💀 . چشامو وا کردم دیدم دکترا دارن صورتم اب میپاشن .گفتم:دکتر نه نمیشه یه راهی وجود نداره ک نجاتش بدین توروخدا از دستتون هر چی میاد کنین و نجاتش بدین😭🙏توروخدااااااا. +بله ما هرچی از دستمون بیاد انجام میدیم.بعد بازم بعد ۲ساعت بازم دکتر اومد و گف خانم می هی بیایین پیش مریض تو این حال میخواد شمارو ببینه تو این وضع بدش. زود برین پیشش خانم می هی اون واقعا خیلی دوستون داره . خوشال شدم و رفتم پیشش ، چشام پر اشک شد و نشستم صندلی دستای خونیش و گرفتم و بوسیدم و بلند گریه کردم ، جیمین آروم چشاشو باز کرد و بهم نگا کرد.میخواس حف بزنه ولی صداش در نمیومد . سعی کرد حف بزنه ولی صداش خیلی آروم در اومد و گف: ب...گ.. دو...ت...دا... . ولی اصلا معلوم نبود چی میگف. گفتم:جیمین چی میگی؟؟.از دستم گرف و منو به خودش کشوند و گوشم گف: ... بگووو ....دوست..د.ا.ر.م. بعدش یه نفس عمیق کشید و گف:م..ی.ه.ی . منم گریه کردم و فریاد زدم : دوست دارم جیمین😭من از اول دوست داشتم من هیشکس دیگ ای رو دوس ندارم من فقد عاشق تو ام، من فقد الکی بهت گفتم ک دوست ندارم چون خواستم تو فراموشم کنی و نخواستم دیگران بگن با ی دختر فقیر و گلفروش ازدواج کرد من ترسیدم اعتبارت بیاد پایین من میخواستم تو با یه دختر محبوب و معروف ازدواج کنی. من خیلی دوست دارم جیمین 😭💜.
جیمین ک حرفامو شنید یه خنده کوچیک بهم زد . طاقت حف زدن رو نداش😭ولی گف:م.ن ......میدونستم ...تو...داشت.ییی.درو..غ میگفتی😃چون...تو دوس. م د.د.د.ا.ا.ر.ی. .من داشتم گریه میکردم و دستشو محکم گرفته بودم😭. ک دیدم جیمین چشاش و بسته و دیگ حف نمیزنه و حرکتم نمیکنه 😭😭😭به دستگاها نگا کردم دیدم ضربان قلبش(____)صاف نشون میده. شوکه شدم و بدنم ب لرزه افتاد طوری که دیگ افتادم زمین چون پاهام اونقد میلرزید ک دیگ نتونستم کنترل کنم.فقط کاری ک میتونستم انجام بدم فریاد بود اونقد بلند فریاد زدم ک دکترا ریخت اونجا😭اومدن گفتن:چی شد چی شد. ولی من از استرس طاقت حف زدن و هم نداشتم😫😭فقد با دستم جیمین و نشون دادم.اونا هم رفتن طرف جیمین ولی یهو همه سکوت کردن و با نامیدی بهم نگا کردن😢.من بلن شدم و گفتم هاان چیه چ.چ.چرا حف نمیزنید😭چی شد!؟چرا هیچیش نمیکنین ؟چرا وایسادین؟.یکی از دکترا گف:خانم اون مرده😔.من:چ چ ییی ؟ن نه ننننه😭😭😭😭😭😭😭😭😭شماها دروغ میگین. یه دکتر دیگ:نه دروغ نیس متاسفانه . ما هر چی از دستمون براومد کردیم😔. گفتم:جیمین پاشو تو نمیتونی منو تنها بزاری ؟پاشو ببین زندگی چقد زیباس ،پاشو بازم بخند.تو حتا باهام خدافظی هم نکردی! من بی تو چطور ب زندگی ادامه دم؟؟چرا حف نمیزنی حالا پاشوووو؟
دکترا اومدن تا جیمین و ببرن و گفتن:لطفا ولش کنین دیگ این فقد ی جسد ما هم باید ببریمش . من میخواستم نزارم جیمین و ببرن ولی پرستارا نزاشتن و منو گرفتن😫. چرا عشخمو ازم دور میکنن🚺.............🚹.بدترین لحظه های زندگیم بود😭نه من نباید بزارم ببرنش. از دست پرستارا فرار کردم و رو تختی ک جیمین و میبردن گرفتم. تو همون زمان اعضا ک تازه از این موضوع خبردار شده بودن اومدن و وقتی دکتر بشون گف جیمین مرده ،گریه کردن و نامجون مهلبون اومد منو گرف و با گریه گف:می هی اون برا ما از برادر هم فراتر بود ولی متاسفانه از دس دادیمش😭😢. +نه نه نه نه نه نامجووون اون نمرده. (هق😭)ب دکترا گفتم:هی صب کنین بزارین برا آخرین بار ببینمش تورو خداااا؟_باش برا آخرین بار ببینش. من:جیمین چشاتو باز کن . تو ک بهم گفته بودی من هیش وق تنهات نمیزارم پس چی شد؟تو ک همیشه جوابمو میدادی حالا چرا بهم جوا نمیدی جیمین ؟ دستشو گرفتم و گزاشتم قلبم و دست خودمو هم گزاشتم رو قلب اون😭جیمین من دوست دارم من عاشقتم.جیمین حالا نوبت توس ک بگی دوست دارم.بلند شو بگووو؟بگو دوست دارم می هی؟😭💜.دیدم انگشت جیمین ک گزاشته بودم سینه م تکون خورد!😨😰. هی دکترا دیدین گفتم جیمین نمرده.هی بیایین ببینین اون زندس ضربانشو حس میکنم؟😱دکترا اومدن و نگاش کردن................بعد ۳۰دیقه...دکتر:خانم می هی من باورم نمیشه ؟این چطور امکان داره ک کسی مرده ولی دوباره زنده شع ؟+بله دکتر عشق ما از تموم قدرتای دنیا قوی تره💜خب حالش چطوره؟.ته ته:من هنوزم باورم نمیشع.دکتر:نگران نباشین اون حالش خعلی خوبه الان تو اتاق عمل ، این خیلی خوبه ک از کما بیادعمل😃. من از خوشالی گریه کردم و از پنجره ب اتاق عمل نگا میکردم ک جیمین اونجا بود💜💜💜💜.
اینم پارت ۳ بود😭هق هق هق هق هق.وای ببخشین ک اینجا گریه کردم🙊.تا خونتون و تبدیل ب دریا نکردین گریع رو بس کنین😂😆.ادامه بدم یا نه اگ نظراتون کم باش پارت بعدو دیر میزارم.معرفی کردنمون یادتون نره😊نیاز ب حمایت تک تک آرمی ها نیازمندم💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گود باااای کیوتم💜
وای عالی بود🤧🤧🤧🤧🤧
پارت ۵ پلیززززز 😊😊😊😊😊😊😊😊😊
💜💜💜💜💋
خعلییییی مهربونی آیلین✌😊
اوپام اوپام اوپام😻💜
تنکیو ک اینقد حمایت میکنی امروز میزارم🍓💜
اصلا بیاین راه پیمایی راه بندازیم. تستچی بدو... تستچی بدو(اقا بلند تر صدا بهش نمیرسه...بلند تر بگو صدا نمیاد)تستچی بدو... تستچی بدو..... تستچی بدو.
یاع یاع یاع😂😂😂
آجی میگم اهل چت کردن هستی؟
نه راستش گلی...فقط سر صبح با هم کلاسیام چت میکنم(جمع بستم چون همزمان با سه نفر چت میکنم...و البته تو تستچی هم هستم...من کی بودم)
البته بگم اگرم میخواستم برنامه ای براش نداشتم.
اخییی اوما😭😭😭پس نشد😭😭😭😭خعلی دوست دارم نوتلام💋🍓
اجی گریه نکن منم دوست دارم...من همه اجی هام و دوست دارم..ولی ببخشید اگه ناراحت شدیا اجی...نمیخواستم ناراحتت کنم...ولی خاب همین جا میتونیم حرف بزنیم که.
نوتلام🍋
عاجییییییییی...پارت بعدی کووووووو...چرا نمیاااااااااااااد...من مرددددددددددددددددددم...عشق و اتیشم که نزاشتیییییییی...من مرگ.
بخدا گزاشتم عاجی مین هو این تستچی منتشرش نمیکنه لاوم😭😭😭💜
عالی پارت بعدی لطفا
زود پارت بعدی رو بزار❤
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
من به جای اینکه گریه کنم دارم میخندم😑😐
خدا شفا بده والا(جمله ای که همه ی دوستام از صبح تا شب بهم میگن و برای شفا پیدا کردنم دعا میکنن🤣🤣🤣 البته من هم براشون دعا میکنم خودشون بیشتر شفا یافتن لازم دارن🤣😐😐😐😐😐😐😐((((((((((((
خلاصه که... خیلی خندیدم ممنون😐😐😐😐😬😬😬😬
پارت بعدی رو بزار😬😐😢😂😐😐😐😐😐😢😢😢
منم مریضم عاجیی😂😂😂😂ولی ن دیگ این خعلی غمگین بود😭😭👊
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عرررررررررررررررررررررر اونیییییییییییییی بزارررررررررر پارت بعدووووووووووووووو
چشم نوتلام حتمن😭😭😭😭💜
اجی من تو هرکودوم از تست هات نظر میزارم ثبت نمیشه...عالی بود..به داستان منم سر بزن.
باورم نمیشه یعنی اصن این شوخیه یا جدیه نمدونم.
وقتی عموم مرد یه قطره اشکم نریختم ولی الان خونه به دریاچه تبدیل شده واقعا چرا؟!😨😢
هق هق 😭✌💜اجیی کیوتم اشکاتو پاک کن همین الان گزاشتم💜تو عاشق جیمینی😭✌💜
وای خدا فوقالعاده بود😭😭😭رودخونه راه انداخته بودم خیلی قشنگ بود واقعا عالی بود حرف نداشت تروخدا زود پارت بعدی رو بزار من میرم در افق بمیرم عالی بود حرفی ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خیلی خوب بود😭😭😭😭😭😭
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
تنکیو سو ماچ لاوم💜💜💜😭آره من خودم خونه رو تبدیل ب دریا کردم😭😭😭😭همین الان گزاشتم در صف بررسیه😭😭😭😭😭😭😭💜✌
هق😭 هق😭 هق😭هق😭 هق😭 هق😭هق😭 هق😭 هق😭هق😭 هق😭 هق😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
آرع عاجی نوتلام😭😭😭😭😭😭😭😭هق هق