ناظر جان منتشر کن بخدا چیز بدی نداره🙏🙏🙏🙏🙏
اولش اون یکی که اول در رو باز کرد اعتراض کرد ولی بعد اون که قدش کوتاهتر بود راضیش کرد اونم از جلوی در اومد کنار و منم رفتم داخل و سلام کردم و خودمو معرفی کردم .
جدا از اون دوتا که قبلا دیده بودم سه نفر تو پذیرایی بودن یکی داشت بازی میکرد یکیشون داشت میرقصید و نفر سوم که باهوش تر بنظر میمومد داشت کتاب میخوند اونا با تعجب برگشتن و منو نگاه کردن و سلام کردن و از اونجایی که من خودمو معرفی کردم دونه دونه خودشونو معرفی کردن
اون که در رو باز کرد برام اسمش تهیونگ بود ، اون که قدش کوتاهتر بود جیمین بود ، اونی که کتاب میخوند نامجون بود، اونی که بازی میکرد و شبیه خرگوشا بود گفت اسمش جونگ کوکه ، و اونی میرقصید گفت اسمش هوسوکه ولی میتونم جیهوپ صداش کنم .
داشتم اتفاقی که افتاد رو براشون تعریف میکردم که یهو یکی با داد و بی دادو در حال غر زدن از اتاق اومد بیرون وقتی منو دید هیچ ری اکشنی نشون نداد و رفت لباس شو عوض کرد و موهاشو شونه کرد و اومد پیش ما نشست
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
های"کیوتم•-•🍡🍶
اگهفالومکنیقطعابکمیدم!^^🔗🦋
منقطعاهرپستتوحمایتمیکنملاو🪷🌸
__________🌿___________
اگهمشکلیهستپاککن🌼☁واگرمنیستپینپلیز🍁🍃
خیلی عالی بود🥰
𝐅𝐎𝐋𝐋𝐎𝐖➥𝐅𝐎𝐋𝐋𝐎𝐖👣💗🥛
دروددد |:🗿🌑🌸
رمانت عالی بودد |:🗿🌑🌸
به رمان منم سر بزن و نظرتو بگو دربارش |:🗿🌑🌸
چشم حتما
خیلیی خوف بوددد پارت بعد پلییییییززززز
گذاشتم تو برسیه عزیزم
عرررررر چقدر سریع سریع بوووض