من دیوانه نیستمp11

سلام . خب حالتون چطوره . این پارت رو یکم زیاد نوشتم از نظر خودم . این دفعه هم شرط نمیزارم چون واقعا خودم خوشحال میشم که براتون شرط نزارم

رونیکا بود . رونیکا: میخوای بدون خداحافظی بری . سو: بیا بقلم . بقلش کردم و گفتم ناراحت نباش . رونیکا: خیلی بدی . سو: واقعا حالم خوب نیست . باید یکم استراحت کنم . رونیکا: میری کجا حالا . سو: میرم طرفای جنگل های سئول . رونیکا: چرا اونجا . سو: میخوام در ارامش باشم . رونیکا: حتما بهم زنگ بزن . سو: من گوشیم داخل سفر شکست😐 . رونیکا: خب یک گوشی بخر . سو: نه . میخوام دور از این دنیای پر هرج و مرج باشم . خب دیگه من باید برم خداحافظ . رونیکا: خداحافظ . ^^^^^^^^^^************^^^^^^^^^^^ ۲روز بعد تهیونگ: سو رو پیدا کردید . بادیگارد: ارباب . خانم سو از کارش استفاء داده و از این شهر رفته . تهیونگ: یعنی چی که رفته . رفتم به سمت ماشینم و سوار شدم . بادیگارد: ارباب بزارید ما هم باهاتون بیایم . تهیونگ: لازم نکرده . ماشین رو روشن کردم و با تمام سرعت ماشین رو روندم ....وقتی رسیدم سریع به دفتر مدیریت رفتم و بدون در زدن وارد شدم .

تهیونگ: صحبت میکنی یا نه . رونیکا: من چیزی بهت نمیگم . تهیونگ: الکی وقتم تلف شد . من تمام کره رو زیر و رو میکنم تا سو رو پیدا کنم و نیاز به تو ندارم . از اون تیمارستان بیرون اومدم و زنگ زدم به پدرم . "پ.ت: بله پسرم . تهیونگ: پدر من دنبال یک نفر میگردم . و نمیدونم که کجا زندگی میکنه و به خاطرش به تمام پلیس ها نیاز دارم . پ.ت: اختیار تام رو داری ولی برای چند ساعت بیشتر نمیتونی ازشون بخوای برات کار انجام بدن تهیونگ: چشم پدر ، ممنونم . خد.. .   پ.ت: تهیونگ تو میتونی از هکر ها استفاده کنی و دوربین ها رو هک کنی و به پلیس ها محل زندگی اون شخص رو پیدا کنی . تهیونگ: ممنونم پدر . راهنماییت خیلی بدردم خورد . تلفن رو قطع کردم . زنگ زدم به پلیس سراسری کره و ازشون خواستم ۵۰ماشین و ۱۰۰تا پلیس بفرستن اماده کنن و اماده داشته باشن . بعدش زنگ زندم چندتا هکر اوردن . همه رو بردم به زیرزمینی که برای یکی از هکر ها بود . تهیونگ: ازتون میخوام که این خانم رو پیدا کنید . پلاک ماشینش 123dsهست . میخوام برام پیداش کنید . ____________________________ سو: رفته بودم داخل کلبه چوبی که از مادرم بهم رسیده بود . جایی تقریبا وسط جنگل . بهترین جا برای زندگی کردن بود . هیچ کس نمیتونست پیدام کنه . ،،،،،،،،،،،^^^^^^^^^^^،،،،،،،،،،،،،،،،،^^^^^^^^^ ۶ماه بعد تهیونگ: ۶ماه گذشته ولی حتی نتونستید که یک نفر رو پیدا کنید . هکر: اقای کیم ما همه ی دوربین هارو هک کردیم ولی نتونستیم کسی رو با این نشانی ها پیدا کنیم . تهیونگ: اگر تا فردا برام پیداش نکردید مطمئن باشید که پشیمون میشید .

ساعت ۷ شب بود و تصمیم گرفتم برم پیش دوست سو و بهش بگم که بگه سو کجاست ‌..... رونیکا: برای چی الان اومدی تیمارستان . تهیونگ: اومدم باهات صحبت کنم . رونیکا: ولی من دلم نمیخواد با کسی صحبت کنم فهمیدی . تهیونگ: رونیکا بهم بگو سو کجاست . رونیکا: بهت نمیگم . تهیونگ: من تقریبا نصف کره رو دنبال سو گشتم ولی پیداش نکردم . رونیکا: مطمئنی که همه جا رو دنبالش گشتی . تهیونگ: فکر کردی بهت دروغ میگم . رونیکا: نه فکر نمیکنم . تو هنوز یک جارو نگشتی . تهیونگ: نکنه میخوای برم جنگلو بگردم . رونیکا: شاید لازمه بگردی . تهیونگ: مگه سو حیوانه که بره تو جنگل زندگی کنه .

رونیکا: مگه فقط حیوونا تو جنگل زندگی میکنن . تهیونگ: منظورت چیه . رونیکا: یعنی منظورم چیه . تهیونگ: امکان نداره . رونیکا: ولی میبینی که داره . تهیونگ: تا تونستم دیودم و رفتم سوار ماشین شدم و روشنش کردم و با تمام سرعتم داشتم میرفتم . توی راه زنگ زدم به هکر ها که دوربین های داخل جنگل سئول رو چک کنن . هکر: ظاهرا یک کلبه در جنوب شرقی جنگل هست و یک نفر اونجا زندگی میکنه . تهیونگ: خوبه . هکر: ولی یک خبر بدی دارم . تهیونگ: سریع بگو . هکر: متاسفانه این....

خب این پارت هم به پایان رسید . کامنت های خوشگل بزارید . کدوم درس های مدرسه رو از همه بیشتر دوست دارید داخل کامنت ها برام بگید . من خودم ریاضی و فارسی