
سلام به همگی اومدم با پارت ۵ خیلی هیجانیش کردم😇😇 امروز ۱۳۹۹/۱۱/۲۷
یهو دکتر از اتاق زد بیرون و گفت : خیلی شانس آوردید که به نبضش نخورده و گرنه شانس زنده بودنش خیلی کم بود ، من : الان چطوره ؟؟ دکتر : باید از دستش کار نکشه ممکنه که زخمش باز بشه😨 من : برادر های خوبی داره هواسشون هست . قیافه اعضا : 😅😅😅😅😅 بعد ۶ ساعت از بیمارستان زدم بیرون و شوگا پیش جیمین بود . توی راه دیدم همه دارن نگام میکنن خودمو نگاه کردم لباسم تمام خونی بود😩😩😫 آبروم رفت سریع یه ماشین گرفتم و رسیدم خونه یه دوش گرفتم و لباس تمیز پوشیدم 👚👖🧦 گوشی رو برداشتم و با تهیونگ تماس گرفتم - الو سلام ته خوبی حال جیمین چطوره ؟ + سلام ملیسا ممنون حالش خوبه فردا مرخص میشه - خب خداروشکر امیدوارم زود خوب بشه خدانگهدار 👋🏻 + خیلی ممنونم 😊 خدانگهدار👋🏻 خب حالش خوبه بهتره که برم یه شامی بخورم دلم بدجور میخواد پیتزا بپزم پس دست بکار شدم 🍕🍕🍕 وقتی آماده شد خیلی خوشمزه شده بود با اشتها زیادی خوردم 😍😍😍 ساعت ۹ شب بود چند شب بود اصلا ماسک رو صورتم نمیزاشتم برای همین یه ماسک ذغالی گزاشتم رو صورتم😘
بعد یه ربع برش داشتم و صورتم رو شستم 😁 بعد کمی Ps4 بازی کردم و کلی خوراکی خوردم ( اصلا یاد جیمین بدبخت نیوفتاد😂😂😂 ) ساعت رو دیدم ۱۲ شب بود😳😳 خیلی سریع مسواک زدم و لباس خوابم رو پوشیدم و خوابیدم 💤💤💤 مثل همیشه مثل برق و باد خوابم برد صبح پاشدم و ورزش کردم و یه دوش گرفتم و صبحونه خوردم 🥞🥞🥞🥞 زنگ زدم به نورا - سلام نورا جونم خوبی + سلام عزیزم من خوبم تو خوبی - اره خوبم دلم برات خیلی تنگ شده میای پیشم + منم همین طور آره بیا بریم یه فست فودی توپ - پایه ام با اینکه عشقی ندارم اما چون عاشق تو ام میخوام تو روز ولنتاین مهمونت کنم نکته : ( امروز ولنتاینه ) + منم دوست دارم نیم ساعت دیگه میبینمت برات لوکیشن میفرستم - مرسی فعلا 👋🏻 رفتم آماده بشم یه هودی گلبهی و شلوار مشکلی و کتونی سفید پوشیدم و کیف مشکیم و انداختم رو دوشم
همراه بادیگارد به مکانی که نورا گفته بود رفتیم و بادیگارد موند تو ماشین و من رفتم داخل تا نورا رو دیدم پریدم بغل نورا - اوه نورا خیلی دلم برات تنگ شده بود + منم ملیسا حالت خوبه ؟ بعد یه پیتزا پر پنیر سفارش دادم و با لذت میخوردم نورا هم بهم میخندید و ساندویچش رو خورد😂 راستی نورا ولنت مبارک + برات کادو گرفتم - وای خدا من عاشق کادو ام + هوووم میدونم بخاطر همین گرفتم 😊😊😊 - حالا چی هست + بیا اینجا - باشه و بعد ماچم کرد + کادوت رو دوست داشتی ؟😁😁 - نورا 😂😂 دختر تو چرا انقدر سر به سرم میزاری آخه + چون وقتی سر به سرت میزارم خیلی کیوت میشی😂😂😂 نورا : راستی ملیسا قراره به عنوان گریمور BTS کار کنم 😁😁😁 ( بچه ها نورا هیچی از رابطه قبلی ملیسا و جیمین اطلاعی نداره ) یعنی اگه میدونست جیمین رو زنده زنده میکشت ☺☺☺☺
از زبان ملیسا : نورا تا این حرف رو زد خفه شدم 😧😧😧😧😧 اهم اهم آخه نورا چرا انقدر یهویی تو که کار کردن برای خودت رو دوست داشتی🤔🤔🤔 نورا : راستش پیشنهاد خوبی بود چون میتونستم برای مادر و پدرم یه زندگی بهتر درست کنم ملیسا : اگه بری دیگه یادی از من نمیکنی نورا : ساکت مگه میشه دوستم رو فراموش کنم یعنی انقدر نامردم 😡😡😡 ملیسا : نه نه منظورم این نبود گفتم شاید دیگه وقت نکنی بیای سراغم 😅😅😅 بعد چند ساعت از کافه زدیم بیرون و از نورا خدافظی کردم به خودم گفتم بهتره برم به جیمین سر بزنم پس با یه دسته گل راهی بیمارستان شدم💐💐💐 رفتم دیدم جیمین رو به بخش بردن تو یه اتاق خصوصی وقتی رفتم داخل نامجون پیش جیمین نشسته بود و کتاب میخوند 📔📔📔 در زدم و وارد شدم و ادای احترام کردم جیمین خواب بود برای همین گل رو به نامجون دادم و بعد چند دقیقه رفتم 🚶🏻♀🚶🏻♀🚶🏻♀🚶🏻♀
از زبان جیمین : خواب بودم و وقتی بیدار شدم دیدم یه گل قشنگ روی میز هستش و نامجون خوابش برده💤💤💤 روش یه نامه بود و برش داشتم و خوندم : جیمین فرشته ناز گروه امیدوارم زود حالت خوب بشه از طرف ملیسا❤️❤️ گوشیم رو برداشتم تا بهش زنگ بزنم اونم بعد چند تا بوق برداشت +بله بفرمائید - سلام ملیسا جیمین هستم شناختی + اوه سلام جیمین بله شناختم ) جیمین : توی دلم گفتم چقدر باهام سرد برخورد کرد 😢😢 توی تلفن ممنون از بابت گلی که گرفتی ولنتاین هم مبارک + خواهش میکنم ممنون بابت نجات دادن من ولن تو هم مبارک خدانگهدار - خدانگهدار👋🏻👋🏻 وقتی قطع کرد خیلی خیال بافی کردم و مطمئن شدم دیگه برای همیشه براش تموم شدم نباید انقدر اذیتش کنم 😓😓😓😓 ۳ ماه بعد 🏙🏙🏙
از زبان نورا : تو این ۳ ماه کار با بیگ هیت خیلی خوب بود تازه دوستان جدیدی پیدا کردم سعی میکردم خوب کار کنم تا بتونم همون جا بمونم 😍😍😍 اعضا منو خیلی دوست دارن و درست مثل برادرام باهام رفتار میکنن و منم خیلی باهاشون صمیمی شدم ❤️❤️❤️❤️ امروز کنسرت داشتن و من هم همراهشون رفته بودم که گوشیم زنگ خورد عه ملیسا بود چقدر دلم براش تنگ شده بود جواب دادم : سلام ملیسا خوبی + سلام نورا جون تو حالت خوبه - ممنون من خوبم چخبرا + سلامتی نورا به کاری ازت میخوام - چه کاری ؟ اگه بتونم انجام میدم + مرسی امروز کنسرت دارید - اره داریم + خب خوبه فقط باید هواست به جین باشه - چرا + بعدا بهت میگم هواست بهش باشه - میشه بپرسم چرا داری نگرانم میکنی + دارم میام اونجا همه چیز رو میگم فقط خوب به حرفام گوش کن بچه ها وقتی دارن اجرا میکنن تو هواست بهشون باشه خودمم از چند نظر هواسم هست مرسی❤️ - خیلی خوب باشه
از زبان ملیسا : راهی کنسرت شدم و با سرعت بالایی ماشین رو میروندم خیلی نگران بود هر لحظه ممکن بود اون اتفاق بیوفته بزارید بریم به چند ساعت قبل تا ببین چه اتفاقی قرار بیوفته 😟😟😟😟😟 چند ساعت قبل : خوابیده بودم و داشتم خواب میدیم دیدم که توی کنسرت BTS هستم و بچه ها دارن اجرا میکنن بعد اجرا Fake Love کمی با آرمی ها حرف زدن و جین به سرویس بهداشتی رفت و خیلی از رفتنش گذشت و ما رفتیم دنبالش و توی سرویس بهداشتی پیداش کردیم اما اون دیگه زنده نبود خفه شده بود 😱😱😱😱😱 برگردیم به حال هر دقیقه نگرانیم بیشتر و بیشتر میشد 🤯🤯🤯🤯🤯 مطمئن بودم این اتفاق میوفته چون خیلی وقتا وقتی چیزی تو خواب میدیم اتفاق میوفتاد ( بچه ها من واقعا همین جوریم و اتفاقات رو تو خواب میبینم ) ولی باید جلوشو میگرفتم این دفعه نباید میزاشتم به حقیقت تبدیل بشه😱😱😱😨😨😨😨 با فشار دادن پدال گاز سرعتم رو بیشتر کردم و به سمت مکان کنسرت حرکت کردم 😩😩😩😩
خیلی سریع به مکان کنسرت رسیدم و به سرعت رفتم به سمت صندلی اول از نورا درخواست کرده بودم تا برام یه صندلی بگیر 🌸🌸🌸 وقتی نشستم آهنگ Fake Love خونده شد باید خودمو آماده میکردم چند تا بادیگار با لباس های معمولی به عنوان آرمی گذاشتم توی سالن هواسم کاملا به جین بود بعد خوندن آهنگ همین طور که فکر میکردم پسرا مشغول حرف زدن با آرمی ها شدند و جین به سمت سرویس بهداشتی 😳😳😳 رفت دنبال جین راه افتادم اما طوری که متوجه نشه اما چند نفر فکر میکردن من هیترم و دستام رو گرفته بودند و ول نمیکردند و جین هر لحظه به سرویس نزدیک تر میشد وای خدا😩😩😩 یکی باید کمکم میکرد و گرنه جین کشته میشد خدای آره آره میتونم از نه ولش کن من ۳ ماه اونو ندیدم نباید دیگه باهاش حرف بزنم وای نه اگه زنگ نزنم جین میمیره پس دل رو زدم به دریا و به جیمین زنگ زدم ( اونجا که جیمین بهش زنگ زد شمارش رو گوشیش مونده )
جیمین بعد چند بوق برداشت با اینکه اینا دستام رو گرفته بودن اما به زور تماس گرفتم + بله - جیمین شی یه لحظه بیا سرویس بهداشتی به کمکت نیاز دارم + مگه تو این جایی - سرش داد زدم و گفتم تو چیکار داری فقط بیا + باشه الان میام 🏃🏻♂🏃🏻♂🏃🏻♂🏃🏻♂ خیلی سریع اومد و اونا هم منو ول کردن منم تا به دستشویی برسیم همه چیز رو بهش گفتم و خیلی سریع دویدیم 🏃🏻♀🏃🏻♀🏃🏻♀🏃🏻♀ ولی وقتی رسیدیم یک نفر داشت جین رو خفه میکرد و منم چون ورزشکار بودم با کفش پاشنه بلند زدم تو دهنش 😫 جین خیلی بی جون روی زمین افتاده بود به زور نفس میکشید با خوشحالی تموم داد زدم اون زندس بیا ببریمش بیمارستان من همه اینا رو پیش بینی کرده بود برای همین یه اکسیژن کوچیک توی ماشین گذاشتم مدام توی راه از جیمین حال جین رو میپرسیدم و میگفت : خوبه زنگ زدم به تهیونگ و همه چیز رو اطلاع دادم و اونا هم به بیمارستان اومدن حال جین بهتر بود اون هیتر رو هم دستگیر کرده بود😍😍😍😍
بچه ها امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه ببخشید دیر گذاشتم چون امتحان داشتم و پنج شنبه و جمعه فقط خوندم ممنون از اینکه خوندی😘😘😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای خیلی خوب بود. ولی من احساس کردم خودم خفه شدم.
وایییییی ......ورزشکار کی بودی توو❤️🧡💜ووووو
کم موند گریه کنم دخی.جین لاو لاو منه.البته اول تهی بعد جین.واقعا بغض کردم.
عاااااااااالیییییییییییییییی😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
عزیزی ❤❤❤
منم جین رو خیلی خیلی دوست دارم 💙💙
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی
مرسیییییییییییی❤❤
گمت کرده بودم خیلی ترسیدم🤦🏻♀️پیدات کردم الان تست رو میزارم ذخیزه🤦🏻♀️دیگع گمت نمیکنم اجی😅😐
عالی بی عالیهههههههههههههههه عالیههههههههههههه
مرسی اجی جونم ❤❤❤
از اینکه خوشت اومده خوشحالم 😊😊😘😘
عالی دیگع کی خوشش نیاد از این داستان ❤❤❤
عالی بود😍
بی صبرانه منتظر پارت بعدم😇🥰
داستان هم که فکر کنم ، داستان من رو خوندی😅🤩🥰
مرسی لاولی ❤❤❤
بله داستانت رو خوندم 😘😘😘
وای خیلی گلی😁😁😁😂
به تاریخ تست دقت میکنم خیلی طول کشیده😐
خیلی خوشگل بود✌🏻✌🏻😆
پارت بعدی امیدوارم زود منتشر شه 😁😁
همین دیگه مراقب خودت و تست هاتم باش😐😂
منم گاهی خوابم واقعیت میشه یه بار وسایلم و گم کردم بعد از یه هفته یه خواب دیدم که دادمش به یکی از دوستام و دقیقا اون تصویر به واقعیت تبدیل شد😐✌🏻 خودم خیلی تعجب کردم😶
بعدشم وقت و میدیدم مثلا ساعت ۷ صبح بود تو خواب میدم بعد بلند میشدم کلی ذوق میکردم😐😂😂😂😂
الان خیلی وقته دیگه از این چیزا ندیدم ✌🏻😐
آخ چقدر شبیه منی 😁😁😁 منم یه بار خواب دیدم شب میریم شمال پیش مامان جونم شبش رفتیم 😅😅
وای عالی بود بعدی بزار
باور کن خیلی طول میکشه واقعا دست خودم نیست تاریخ مال ماه پیش بود که الان منتشر شده 😭 امیدوارم پارت بعدی زود بیاد🙏🏻❤
چه جالب میتونه پیش بینی کنه
پیش بینی که نمیشه گفت اگه به خوابش بیاد به اتفاق تبدیل میشه 😊😊