⚓فقط یتیم⚓( پارت ۶)

چسایه رسید به اون آدرس ولی خارج از شهر بود. وارد که شد اعضا رو توی یه اتاق دید که درش مثل میله های زندان بود. جیهوپ سایه رو دید و گفت : هی سایه تو اینجا چیکار میکنی برگرد و برو!!! اعضا هم با جمله جیهوپ برگشتن، اما یهو در با لگد خیلی محکم باز شد و یه نفر اومد بیرون و خیلی هم هیکل گنده بود. سایه بلند شد و بهش نگاه کرد اعضا هم هی آروم میگفتن سایه برو زودباش برو ولی سایه انگار نه انگار مثل اینکه گوش. شنوایی نبود، یهو چند نفر از پشت ریختن تو و همه هم تفنگ دستشون بود.........

یکیشون به طرف سایه حمله کرد. سایه هم با میله بغل دیوار زود برداشت و زد تو کمر یارو ( یهو بیایم بگیم یارو علفی😂😂😂😐😐😐) از اون ور اون حمله می‌کرد بعد اون دوباره اون یکی 😂😂😂( چقد توهم بچه الان صد تا میله میاد دستش😐😂) یه ده دقیقه ای گذشت و فقط رئیس اونا مونده بود ولی سایه نمیتونست از دست اون بربیاد ولی خب زد ناکارش کرد دیگه😐💔

سایه صورتش زخمی. بود ولی بلند شد و رفت از جیب. اون یارو کلید رو برداشت و رفت سمت در اون اتاقه، کلید و انداخت و در رو باز کرد ( میدونم الان میگید اینکه هیجان انگیز نیست از تست خارج نشید و ادامه بدید الان به جای حساس می‌رسیم) اعضا زود اومدن بیرون 💔 همه میپرسیدن سایه خوبی سایه خوبی یهو سایه داد زد : ساکت میشید یا میخواید بمیرید😡اعضا : ببخشید😔 یهو ته ته اومد جلوی سایه و با عصبانیت گفت : مثل اینکه نمیخوای بیخیال شی نه؟ داری این کارارو میکنی که خودتو خوب جلوه بدی؟! 😠😡

( با فریاد) س : چرا همیشه این فکرو میکنی چرا فکر. میکنی که همش تقصیر منه! اون از سیلی که بهم زدی اینم از اینکه داری میگی همش بازی بوده چرا باید همچین کاری کنم؟! هان خب الان یه جواب بده آره تو درست میگفتی من نه مادر دارم نه پدر خواهر و برادرم ندارم من یه دختر بی کس و کارم(وای چقدر حرف زود تازه بازم میخواد حرف بزنه😂🥵) آره من یتیمم یتیم، از وقتی که اومدم کلا رو من زوم کردی چرا فقط من اگه جز من کس دیگه ای هم میومد این جوری تهمت میزدی؟! سایه دیگه نمیتونه تحمل کنه و بغض میکنه باصدای گرفته میگه:من نه تونستم پدر و مادرمو ببینم ( اینجا اشکش درمیاد) نه تونستم بفهمم خانواده چیه! 😭😖

سایه یعد ١۵ ثانیه به خودش میاد و اشک هاشو پاک میکنه بعد میگه : ولش کنین بریم تا خواست بره یهو دید رئیس اون گله ها میخواد به تهیونگ شلیک کنه تا دکمه تفنگ رو فشار داد سایه تهیونگ رو زود انداخت پشتش و خودشو انداخت جلوی تیر و تیر خورد به قلب سایه ( وااایییی😭اشکم در اومد😖😭)

خسته شدم بقیش برای پارت بعد

ببخشید دیگه ساعت دقیقا ٣:٣٩ دقیقه شبه 😖💔

هاااااا حییححححححح سایه سایههههههه