خب همونجور که فهمیدین این تست فقط جهت معرفی هستش شاید بگین چرا محله مننوعه خودتون متوجه میشین
شاید اول رمان رو که بخونید بگید تکراری و مزخرفه اما ازتون میخوام حداقل تا نیمه های داستان قضاوت نکنید این داستان کاملا متفاوته و ترکیبی از ژانرهای طنز_ ترسناک_ تخیلی_ رازآلود_ عـ*ا*شـ*قـ*ا*نـ*ه از اون قسمت عا***نه بد برداشت نکنین چون خودمم از داستانای عا***نه خوشم نمیاد زیاد شخصیتامو با عـ*ق و عـ***ی درگیر نمیکنم امیدوارم تا آخر باهام باشیم
داستان درمورد پسری به اسم حسامه این آقا یه روز با دوستش سیاوش میره یه مهمونی اونجا دختری رو میبینه و ناخواسته دل میبنده بدون اینکه بدونه اون دختر کیه و چیه بعد از اون مهمونی اتفاقایی برای حسام میوفته که خیلیم خوشایند نیستن و حسام بارها و بارها راهی بیمارستان میشه با حقیقت هایی روبرو میشه که براش غیر قابل باورن اما راحت اونا رو میپذیره
حقیقت هایی که باعث میشه حسام بفهمه نصف بیشتر وجودش انسان نیست باکمک دوستاش میخواد بفهمه که چیه در این بین سحر و دوستانش هم به کمکش میان اتفاق هلی هیجان انگیزی قراره تو این داستان پیش بیاد ازتون میخوام تاآخر باهام باشین و عجولانه قضاوت نکنین برای نوشتن قسمت های تخیلی کلی فشار به مغزم آوردم
شخصیت ها: ۱_ حسام: اصلی ترین شخصیت داستان که همه اتفاقا برای اون میوفته و دانشجودانشگاه هنره ۲_ سام : برادر حسام که اویل داستان اصلا بهش کاری نداریم اما اونم یجورایی وسط داستان وارد ماجرا میشه ۳_ سحر: بجورایی اینم شخصیت اصلی زیاد توضیح نمیدم چون باید خودتون بفهمین ۴_ سیاوش و علی و فرید: دوست و همدانشگاهی حسامن ۵_ بابقیه شخصیت ها خودتون باید آشنا شید...
امیدوارم باهام تاآخر این داستان باشین و بهم انرژی بدین این داستان رو قبلا نوشتم ولی الان میزارم نظرتونو راجبش بگین و بالایکاتون بهم انژی بدین درضمن همه اینا درباره فصل اول داستان بود این داستان فصل دو هم داره که اسمش ان دی ای هستش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این رمان رو تو ننوشتی سحر نور باقری نوشته😐
حتما این رمان و بخونید اینقد خوبه که فکرشم نمیکنید😂
دیشدیری دیرین ماشالا 🐛🍃
این کامنت صرفا جهت خوشحالی و شادمانی دل شماست 🚶🌸:)))