خواهران گم شده پارت ۲

تورو اومده بود پیش نائومی گفت : نائومی ی کم توی ریاضی مشکل دارم کمکم میکنی نائومی: آره حتما تورو جان تورو ازش تشکر کرد و اون رو روی گونش بوسید 💏💏💏

اون از عشق داشت آب میشد رفت توی ریاضی کمکش کنه گفت : تورو جان گفتی توی ریاضی مشکل داری درسته تورو : آره ممنون میشم کمکم کنی نائومی بهش داشت کمک می‌کرد که زنگ کلاس زده شد

زنگ تفریح شد نائومی پیش تورو رفت تورو بهش گفت : سلام نائومی _سلام _ راستی ممنون بابت کمک‌هایی که کردی _نه بابا کاری نکردم _ ساعت ۴ توی کافه ی بونگو میبینمت _ آره یعنی باشه ساعت ۴ عصر

ساعت ۴ عصر شد نائومی و تورو هردو اونجا بودن تورو اول به نائومی سلام کرد _سلام نائومی _سلام _ بیا بریم داخل باشه _ اوکی اریگاتو رفتن تو تورو دست نائومی رو عاشقانه گرفته بود نائومی گونه هاش سرخ سرخ شده بودن☺☺☺☺ موسیقی پخش شد تورو از نائومی پرسید _دوست داری برقصی _ هاااا ممممم تورو دست نائومی رو کشید اووووووو اونا عاشقانه بهم نگا میکردن اصن ی فاز باحال بو