
سلام دوستای عزیزم😘 اینم پارت 34😻 لایک و کامنت فراموش نشه تورخدا لایک کنید ☺ ناظر عزیزم التماست میکنم تروخدا منتشرش کننن تورخدا ناظر منتشرش کن دیگه 😭ناظر چرا منتشر نمیکنیییی😭
اریان: ادرین رو برده بودن تو ای سی یو از پشت پنجره بهش نگاه میکردم کهههههه یکدفعههههههههههه صدای دیتگاه ضربان گیر بلند شد فریاد زدم: دکتر! دکتر! پرستاار! یکی اینجا نیست! مرینت: حالم زیاد خوب نبود یه جوری بودم اخه چه اتفاقی افتاده دکتر: چیزی نیست علائم بهوشی هست داره بهوش میاد اریان: چی شده؟ برادرم خوبه؟ _بله نگران نباشید تا 30 دقیقه دیگه بهوش میاد _اوووف خداروشکر ممنونم از شما _بلا به دور _به پشت پنجره خیره موندم اروم زمزمه کردم: میدونستم! میدونستم تسلیم نمیشی! [1ساعت بعد] اریان : ببینم تو چرا اینقدر خل.ی😐 ادرین: ببینم تو داری با من سر و کله میزنی من جون تو رو نجات دادم تشکر هم خوب چیزیه😐👋🏻 _ای بابا باشه _تو که چیزیت نشده؟! _اممم.... فقط یکم دستم زخمی شده با پیشونیم _اها باشه دکتر: خب شما وضعیتتون خوبه سرم که تموم شد میتونید برید _ممنونم اقای دکتر _بلا به دور اریان: راستی داداش؟! _هوم؟ 🤨 _ا....و.نی که زد به تو ف....فیلیکس بود؟ _ا....اره _دیدی گفتم؟ گفتم این پسره خیلی پس€£¥.ت هست گفتم هر کاری از دستش بر میاد _تو گوشیت کجاست؟؟؟؟ _ای وااااای _چته😐 نگو گوشی رو گم کردی یا افتاده یه جایی شکسته _بدبخ.ت شدیم رفتتت😱 حالا چه خاکی به سرم بریزم؟😱
_خاک رس😐😑 یعنی از اینجا پاشو برو تا تکشتمت 🔪😐 _الفرااااار🏃🏻♂️🏃🏻♂️ &1:30بعد& اربان: بیا دیگه _صبر کن برادر من😐 _بابا زیر پام علف سبز شد مثلا میخواد از ماشین میاده بشه ها😐 _برو اونور وگرنه _وگرنه چی؟؟😐 _ول کن بابا بیا بریم تو &در همین حین& *موزیک در حال پخشه و بالشت داره دست به دست میشه😐* 《بعد 2 ساعت هنوز دارن بازی میکنن اما: نظر نده! من: ببخشید؟ اما: گفتم نظر نده ما هر چقدر دوست داشته باشیم بازی میکنیم 😝 من: باشه حالا حرصت رو در میارم تا حالیت بشه اما:😝😝😝》زن عمو: خبببب خامووش افتاد به ماریتااااا زود باش دخترم جرات یا حقیقت مرینت: اممم..... جرات _یکی از کاغذ ها رو بردار مرینت: کاغذ رو برداشتم با چیزی که دیدم قلبم شکست حالا چیکار کنم؟ مجبورم این کار رو بکنم *جرات: برو با کسی که میخوای ا.ز.د.وا.ج کنی برق.ص* فیلیکس: بلند شدم و موزیک پخش شد و د.س£ت ماریتا رو گرفتم و رقصیدیم همینطوری پِرِش میدادم که ________یکدفعهههههههههه___________ مرینت : داشت منو پِر میداد که دستم ول شد و رفتادم تو ب.غ÷ل یکی اروم سرم رو بالا اوردم ا.....و..ن اون ا...ادرین ب...ود 😨
_چی شد خوشگل خانم[ادرینه] _بهش خیره موندم اما وقتی به خودم اومدم دیدم زن عمو داره چه جوری نگام میکنه😰 سریع رفتم کنار وقتی بهش دقت کردم دیدم هم سرش هم دستش زخم.ی شده یکدفعه اریان از در اومد داخل اونم همین سر و وضع رو داشت فیلیکس: وای خدای من این دوتا که اومدن حالا چیکار کنم بدبخ.ت شدم اگر چیزی بگن اگر بگن من زدم بهشون باید قید ازد.وا.ج با ماریتا رو بزنم😰😥 ادرین: سلام اریان: سلام امیلی: وای پسرم چی شده!؟ چرا سر و وضع شما این شکلی هست؟ اریان: مامان نگران نباش چیزی نیست _چه جوری نگران نباشم پسرم بگید ببینم چی شده؟ ادرین: مامان بشه شلوغش نکن ما .....ما ف....فقط تصا.دف کردیم _چ.....چیییی!!!؟❗❗❗ تصاد.ف کردین ؟ تا الان کجا بودین کی بهتون زده ؟ ادرین: به فیلیکس نگاه کردم و گفتم یه بنده خدایی😐😈 ماریا:😪 مرینت:😢 امیلی: کی؟ تو ندیدیش؟ ادرین: چرا دیدیم! امیلی: چی! کی؟ کی بود؟ ادرین:اون👉🏻 &اشاره به فیلیکس& فیلیکس: تا دستش رو به سمت من گرفت مو به تنم سیخ شد ای پسره........ این کاری که بابهات کردم بس نبود؟ گفتم: چ.....چی؟ من؟ چرا به من ت¥ه₩م₩ت میزنی ادرین: ته=مت؟ ما با این وضعمون حوصله ت.+ه×م#ت زدن داریم؟
امیلی: پسرم چرت و پرت نگو! شاید اشتباه کردی! ادرین: خب همینم هست😆 یکی بود خیلی شبیه فیلیکس بود برای همین گفتم😆 فیلیکس: اووووف پسر تو منو سک.÷ته دادی که ادرین:😈😈😆 اریان: خب مامان ما فعلا میریم استراحت کنیم😊 گابریل: برید پسرم برید استراحت کنید😄 ادرین: دست اریان رو گرفتم و رفتیم به اتاقم _داداش! این چه کاری بود اخه!؟ خب دستش رو، رو میکردی! _خب ا€ح÷مق اگر این کار رو میکردم تیکه بزرگه گوشمون بود میدونی که این پسره هر کاری از دستش بر میاد دیگه تو خواب میاد ما رو می.ک.ش.ه _والا راست میگی شبیه ع.ز.ر.ائ.ی.ل شده😐👌🏻 حالا که جون سالم به در بریدم دفعه بعدی چی میشه؟؟؟ ول کن! _من میرم دوش بگیرم &10دقیقه بعد& ادرین:اخییییش راحت شدم تو هم پاشو برو حموم _ول کن بابا😫 _گ.م.ش.و برو تو حمممموم _باشه بابا اما 5دقیقه دیگه میام _در رو برات قفل میکنم تا صبح اونجا بمونی😌 _باشه بابا _رفتم جلو اینه موهام رو خشک کردم حالا باید این چسب روی پیشونیم رو بکنم اوففف باید یکی دیگه بزنم مرینت: خواستم از دور به ادرین سر بزنم جیگ÷رم کباب شد وقتی اومد و زخم.ی شده بود😰😫 رفتم دم در وایسادم و نگاه کردم ادرین: اوف حالا من چه جوری اینو بکنم اخخخ مرینت : اووویییی چی شد؟ خوبی!؟ ادرین : یه لبخند زدم و گفتم: ای ای ماریتا خیلی میسوزززه😰😈 مرینت: وایسا وایسا تو دست نزن خودم درستش میکنم رفتم جلوش و اروم اروم چسب رو کندم _ای ای میسوززه &الکی میکنه ها& _باشه باشه و اروم فوت کردم و همزمان چسب رو میکندم ........ بیاااا حالاااا اینم از این.....درست شد... _ممنون😍 _من فعلا برم _صبرکن😰😄 _بله؟ _ماریتا! فیلیکس پسر خوبی نیست! لطفا! _میشه در مورد این حرف نزنیم؟ _اما.... _من خودم میدونم کی خوبه و کی بده و رفتم بیرون و اروم نشستم رو زمین و اروم اشک ریختم😪😢 میدونم ادرین......پسره خوبی نیست ......اما به خاطر تو مجبورم ......مجبورم ادرین ....... منو ببخش 😥😢😭 ماریا: ابجی؟ _زود بلند شدم و زود اشک هامو پاک کردم _ابجی چی شده؟ چرا گریه میکنی؟ _شششش🤫🤫😢 ساکت باش! چیزی نگو بیا بریم یه جای دیگه! _باشه ....... بگو ببینم چی شده؟ _همون موضوع همیشگی دلم میشکنه ماریا 😢 میشکنه خیلی بدم میشکنه😭 وقتی با صدای لرزون باهام حرف میزنه قلبم به 1000 تیکه تقسیم میشه 💔💔 _ابجی!؟ پس چرا حقیقت رو نمیگی؟ چرا نمیگی نمیخوای باهاش از.د.و.ا.ج کنی؟😢🤨 _ماریا! اگر بگم ادرین تو خطر میوفته نمیتونم😢 که یکدفعهههههههههههه [مرسی که لایک میکنی😁 میدونم لایک میکنی😆 تروخدا بلایک دیگه☺😉 مرسیییی🙂🥰 لطفا لطفا برام کامنت بزارید با کامنت هاتون کلی انرژی میگیرم🥳 حتی یه عالی هم بنویسید برام کافیه😉 ناظر عزیزم لطفا التماست میکنم تروخدا منتشرش کنید 🥺🙏🏻 برو بعدی تا شرایط پارت بعد رو بگم]
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی
ج ج : با غیرت ۶
ممنون😊
عالیییی بود پارت 35
بعدیییی رو بزاررر
امیدوارم بعدی زود منتشر شه
مرسی
من گذاشتم منتشر نشد تو نظرسنجی ها گذاشتم نمیدونم چرا منتشرش نکردن ۱۴ تا پارت ازش گذاشتم هیچ کدوم منتشر نمیشه😕 مگه میشه ۱۴ تا پارت بزاری و یکیش منتشر نشه😕😭
خیلییی عالی بود
مرسی عزیزم
اجی عدات شم به میرم برات پارت بعد شده تو نظرستجی بزاری بزار جون مامانت🙂❤
تو نظرسنجی ها گذاشتم الان
اجی این چند روز انقد به پروفایلت سر زدم که فک کنم 1000 تا بازدید پروفایلم برات زدم🙂😂🍓
😂💔💝❤
یا توی همین کامنت ها؟؟؟
نمیشه تو نظرسنجی ها بزاری؟؟؟
اگر شد بله
اجی چرا پارت بعد نـــــــــمیاد
نمیدونم خیلی وقته تو بررسی هست😕
ایراد نداره بزار تو کامنت ها
آبجی کامنت های پایین رو خوند منم پارت 22 رو گذاشتم یک روز هست که در حال بررسی هست 😅
منم داستانم ۳ روزه بررسی هست😑😔
خدایی یکی بره به ممد بگه بررسی رو برداره خودش بیاد دو دقیقه چک کنه بره
😭😂
والا اخه این بررسی به چه دردی میخورده واقعا؟😑 مثل نظرسنجی باشه ها قشنگ تا ثبتش میکنی میاد😂😑
آره راستی آبجی بیوگرافی گذاشتم میخوای بخون😅🙃