
یه دفعه دستاش شل شد و اومد رو به روم. دندونام رو روی هم فشردم و تو یه حرکت موهاشو تو دستام گرفتم و محکم کشیدم. _آی آی نکش کچل شدم... #یه بار دیگه مثل لولو ظاهر شدی کاری می کنم کرکس های آسمون به حالت زار بزنن😛😑 بدون توجه به من دستمو گرفت و دنبال خودش کشید ، از اتاق خارج شدیم و رفتیم پشت بوم. #چرا اومدیم اینجا؟ گردنبندی که اون موقع دست من بود رو نشون داد. _این گردنبند خواهرم سویونه... #خب. _چند سال پیش وقتی هنوز زنده بود اینو برای تولدش هدیه گرفتم ، دقیقا همون شب دزد به خونه ی ما حمله کرد و موقعی که سویون تو آشپز خونه و داشت آب می خورد اون دزدا می بیننش و... به نیم رخش خیره شدم ، اشک از گوشه ی چشمش چکید پایین. #متاسفم. _بعد از اون اتفاق تصمیم گرفتم پلیس بشم و با مجرم ها مبارزه کنم... سرمو روی شونش گذاشتم و به آسمون اشاره کردم : سویون الان اونجاس داره بهت چشمک می زنه و مراقبته. با غم چشماش رو باز و بسته کرد.
در رو باز کردم و با چشمای بسته خمیازه ی کش داری کشیدم. تا چشمام رو باز کردم با سهولان رو به رو شدم. #بازم تویی؟ کلافه دستی تو موهاش کشید. _کارت شناسایی رو گم کردم نمی دونم کجاست... #کمکی از دستم برمیاد؟ _نه باید برم اداره حتما اونجا جا گذاشتم. زود از جلو چشمام محو شد و رفت. تلفن خونه شروع کرد به زنگ خوردن. #الو. @با آقای اوه کار داریم کارت شناسایی شون رو دیروز موقع رفتن از بیمارستان جا گذاشتن. #آها بله من همون خانمی هستم که شماره ی خونه رو دادم الان خودش خونه نیست من میام ازتون می گیرم. بعد از یکم حرف زدن قطعش کردم و رفتم آماده شدم. خوب شد امروز مامان بزرگ خونه نبود رفته بود سره زمین. ...................................... رفتم سمت پذیرش. #سلام خانم. خانم نسبتا مسنی که پشت میز نشسته بود چشم از کامپیوتر گرفت به من دوخت : سلام چجوری می تونم کمکتون کنم؟ #با من تماس گرفتید برای کارت شناسایی... نذاشت ادامه بدم : اوه بله بفرمایید اینم کارت شناسایی همسرتون. همسرم ؟😐 خخخخخخخخ😂 کارت رو گرفتم و تشکر کردم و راهی خونه شدم. به کارت نگاهی انداختم و روی مشخصاتش دقیق شدم. این امکان نداره ، مگه میشه همچین چیزی😶 احتمالا اسماشون با هم یکیه آره بابا...
از زبان نویسنده : مشغول گشتن زیر میز کارش بود که با صدای آشنایی به خودش آمد : دنبال این می گردی ؟ اوه سهون... با تعجب به طرف صاحب صدا برگشت و با ملودی رو به رو شد. _تو اینجا... کارت شناسایی را روی میز گذاشت و با جدیت به سهون خیره شد : انتظار نداشتی نه ؟ _از کجا فهمیدی که من... ملودی خنده ای کرد و محکم به شانه ی سهون ضربه زد : فکر نمی کردی بفهمم اسم اصلیت سهونه نه؟ سهون حدقه ی چشمانش را تا آخر گشود و به او نگاه کرد و با خودش گفت "پس یعنی نمی دونه من..." ملودی افکارش را بر هم زد : ازم پذیرایی نمی کنی ؟ _نهههه همین الان باید بری... ملودی : انگار حالت خوش نیست😶 سهون دستی پشت گردنش کشید و نفسش را کلافه بیرون فرستاد ، بازوی ملودی را بین دستانش گرفت و کشید : با هم می ریم. ملودی : کجا؟ برگشت و پوکر بهش نگاه کرد : خیلی حرف می زنی😐😑
از زبان ملودی : کف کفشم رو روی سنگ ریزه حرکت دادم و دستامو از جیب لباسم در اوردم. #منو اوردی رو ریل قطار که چی بشه؟ بدون توجه به من روی پاهاش خم شد و به سنگ ریزه ها چشم دوخت. دستمو جلو صورتش تکون دادم : چرا حرف نمی زنی بگو دیگه چرا اومدیم اینجا ؟ همون لحظه قطار با سرعت از جلوی ما رد شد رفت... آهی از ته دلش کشید. _هر وقت میام اینجا تمام خاطراتم مثل این قطار با سرعت از جلوی چشمام رد میشن. نمی تونستم اجازه بدم اینجوری این سکوت مسخره ادامه پیدا کنه... لگد آرومی به پاش زدم که تعادلش رو از دست داد و افتاد رو زمین😶😂 #امممم چیزه از عمد نبود به جان خودم راست میگم😶 با حرص از زیر دندون های چفت شدش غرید : فقط سه ثانیه وقت داری فرار کنی😑 دو تا پا داشتم دوتای دیگه قرض گرفتم و بله فرار😂 _بهت میگم صبر کنننن قول میدم کاریت نداشته باشم. در حالی که داشتم می دویدم سرمو برگردوندم و براش زبون در اوردم که ای کاش اینکارو نکرده بودم... به یه چیز سفت برخورد کردم. #آی دماغم😩😶 با خنده اومد بالا سرم ایستاد و به همون تیر چراغ برقی که باعث درد دماغم شده بود تکیه داد : من که گفتم بایست خودت گوش نکردی😂 #رو آب بخندی مگس😑
#شب خوش اوه سهون یا سهولان هنوز نمی دونم چی صدات کنم راستی منم یه دوست دارم اسمش سهونه😁 لبخندی زد ، لبخندی که خیلی کم پیش میومد شکل بگیره. بهش پشت کردم و خواستم برم که صداش مانع شد : ملودی. #بله؟ برگشتم مقابلش و منتظر بهش نگاه کردم. یه گل کوچولو گذاشت لای موهام و برام دست تکون داد. _شب خوش پارک هونتی. تا خواستم بگم اسم اصلیم رو از کجا می دونه غیب شد😑😂 منم به غار تنهاییم پناه بردم ، خیلی فکر نکنید اتاقمو می گم😂 چشمم خورد به کناره تخت یه شیء ریز که قرمز رنگ بود اونجا افتاده بود. با کنجکاوی خم شدم و با دقت بررسیش کردم ، به نظرم آشنا میومد ولی چرا خ*و*ن*ی بود ؟ یه گیره سر خ*و*ن*ی تو اتاق من چی می خواد؟ رفتم تو روشویی با حوصله شستمش ولی هنوزم یکم لکه داشت. اینکه گیره سره مامانه...
ناظر منتشر کن با تشکر😁💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
برا من چرا منتشر نشدع؟🥲
😁😁
بلاخره این پارت رو گذاشتی😂🤲🏻عالی بود
مرسی عزیزم😂😍
عالیییی
میسییی عزیزم😍
روت لقب گذاشتم جیرجیرکم😁❤
البته اگه ناراحت نمیشی😁
عالی بود😭😭😭😭😭😭😭😭
قربونت عزیزم😍
جیغغغغغغغغ عالی بودددددد
جیغغغغغغ مرسی😂
جیغغغغغغغ گربونت😂👻
پارت بعدی پرنسس سرخ کی میزاری 🥲
دارم می نویسمش اسلاید چهارم😂
افنر افنر😂
عالییییییییی😍😍😍
مرسیییییی😍