خواب و بيداري-تهيونگ-پارت2

با شنيدن صداش ارامش خاصي گرفتم..... صداش خيلي اشنا بود.... مطمئن بودم جايي شنيدمش.....كه دوباره شروع به صحبت كردن كرد ..... _وقتي افتادي موبايلت هم از جيبت افتاد..... دستش رو دراز كرد تا كوشي رو بهت پس بده.....بالاخره به خودت اومدي و موهاتو كنار زدي و گوشي رو از دستش گرفتي =متشكرم.....ببخشيد.....

خواستم چك كنم ببينم گوشيم كار ميكنه يا نه ..... پس روشنش كردم....والپيپرم عكس تهيونگ بود....يادم رفته بود از پلي ليست خارج بشم....همه ي اهنگ هام اهنگاي تهيونگ بود.... _ميبينم كه به اهنگاي كيم تهيونگ علاقه داري .... فنشي ؟..... =بله؟...اها....بله!.....خيلي دوسش دارم و فكر كنم اگه يه روز از شدت خوشحالي و هيجان از حال برم.... _واقعا؟پس فكر كنم بهتره يه نگاهي به بالا بندازي..... و موهايي كه دوباره توي صورتت ريخته بودن و مزاحمت ايجاد كرده بودن رو كنار زد.....

صورتت رو بالا بردي و ...... با كسي مواجه شدم كه هشت سال تمام ارزوي ديدنش رو داشتم.... اروم اروم عقب عقب رفتم و با ناباوري بهش خيره شدم ....حتي نفس كشيدن هم يادم رفته بود ...چند بار محكم پلك زدم و دوباره بهش زل زدم... غش كردي و داشتي مي افتادي كه دوباره گرفتت و از صاحبخونه پرسيد خونه ي تو كدوم واحده.... چشماتو باز كردي .... روي مبل بودي .... =واي خداي من چه روياي شيريني بود.... كاش يه روز به واقعيت بپيونده....

بعد ناگهان چشمم به ساعت افتاد ....ساعت شش عصر بود ... چرا انقدر خوابيده بودي؟اصلا چرا روي مبل خوابت برده بود؟؟گيج بودي هنوز كامل به خودم نيومده بودم كه صداي پايي شنيدم .... ترسيدم و سرجام خشكم زد .... كه مرد جذابي از اتاق بيرون اومد....اون...... كيم تهيونگ بود..... پس خواب نبود...واقعيت داشت.... -ببخشيد ..... ناراحت نميشي اگه بفهمي يكم تو خونت فضولي كردم ؟..... اخه واقعا خونت رو مثل خونه ي يه فن گرل ديزاين كردي.... اهنگايي كه ساختي هم ديدم....اهنگات منو ياد اهنگاي ا/ت ميندازه....