🍫پروژه تولد بومگیو 🍫( تی اکس تی) پارت ۲

بعد از اینکه از خونه خارج شدم ، به حرفه ای بودنم تو بازیگری افتخار کردم . بعد از چند مین به کمپانی رسیدم ... وارد اتاقی شدم که پسرا داشتن آماده می شدن . و با چیزی که دیدم خشکم زد ..... خیلی حرفه ای تزئین کرده بودن + کارتون حرف نداره ، ایول 👍😀 پسرا با صدای من به خودشون اومدن و...

کای : بایدم عالی باشه کمرم خورد شد 🤕 یونجون : منم بهشون نظارت کردم 😉ما اینیم دیگه 😌 + ممنون😅 سوبین : اینم از کیک 🎂 + ایول اوپا ، همون‌جوری که فکرشو میکردم عالی ...

+ مطمئنم خوشش میاد. تهیون : آره . + خب خب یونجون اوپا نوبت توعه😉 کای : ببینم چه می‌کنی هیونگ😌 یونجون : تا امیدتون نمیکنم 😄 یونجون اوپا زنگ زد به بومگیو ، امیدوارم شک‌ نکنه ....

( مکالمه یونجون و بومگیو ) _ الو ، هیونگ . + سلام بومگیو . + ببین یه چیز میگم هول نکن باشه؟ _ اتفاقی افتاده؟ لحنت ترسناکه هیونگ + خب ببین . _ چی شده هیونگ بگو دیگه ....+ خیلی خب ... ا/ت خیلی حالش خوب نیست ...خب..یعنی ببین وقتی اومد کمپانی حالش بد بود و الان خ*و*ن بالا آورد و غش کرد _ چ...چی؟ + عجله نکن باش...؟ ( قطع کردن ) یونجون : فک کنم خیلی زیاده روی کردم 😑 + نه اوپا عالی بود + الان همه برن سر جاشون ، با این سرعت بومگیو تا ۵ دقیقه آینده میرسه

( چند دقیقه بعد ) ( از زبان بومگیو) اینقد ترسیده بودم که دستام می‌لرزید من بهش گفتم نباید بره کمپانی حالش خوب نیست ولی کو گوش شنوا . اینقد سرعت ماشین زیاد بود که هر لحظه ممکن بود تصادف بشه .... بلاخره به کمپانی رسیدم یا تمام سرعت خودمو به اتاق استراحت گروه رسوندم . وقتی در رو باز کردم همه جا تاریک بود . یعنی ا/ت رو بردن بیمارستان؟ که یهو چراغا روشن شد و اعضا و ا/ت اومدن بیرون یه تولد مجلل + تولدت مبارک 🎂🎈 بقیه اعضا هم تبریک گفتن و منی که مثل سنگ خشکم زده بود _ا/ت تو حالت خوبه ؟؟؟؟؟؟؟؟ + معلومه که خوبم همش نقشه بود 😄😄😌 یونجون : اصلا قدرت بازیگری با صدا رو داری؟خودمم اول کف کردم . _ منو ترسوندین تهیون : معلومه خیلی عا*ش*ق*ی داداش _ آره پس چی ؟ ( و یه تولد عالی بود ، بهترین تولد عمرم ) 🎀🎂🎀🎂🎀🎂🎀🎂🎀🎂

خب خوشگلای من چطور بود؟؟؟؟؟؟ دوست داشتید؟ بهم بگید که تصور امروز از کی بوده؟؟ لایک و کامنت و فالو یادتون نره 🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫🎁🍫