انچه گذشت : پام درد میکرد پس رفتم روی ک....و....ل...ش.خیلی خسته بودم و نفهمیدم کی خوابم برد .
ادامه از زبون کوک : دختره رو ک....و....ل کردم و راه افتادم ، میخواستم ادرس خونش رو بپرسم که دیدم خوابیده ، هر چقدر صداش کردم تا بیدار بشه اما بیدار نشد ، منم مجبور شدم که ببرمش خونه خودم . رسیدم خونه ، در و باز کردم ، رفتم تو ،دختره رو بردم بالا و توی اتاقم روی ت....خ....ت...م گذاشتم . کفش هاشو در اوردم که دیدم پاش خ....و....ن میاد . رفتم و جعبه کمک های اولیه رو اوردم و پاش رو تمیز کردم و با باند بستم . از اتاق اومدم بیرون ، + حالا من کجا بخوابم ؟ اهان میرم توی اتاق بغلی . رفتم اتاق بغلی که دیدم اینجا خیلی سرده و جا واسه خوابیدن نیست . پس رفتم پایین و روی کاناپه دراز کشیدم و به دختره فکر کردم ، + چه دختر خوشگلی ، اهههه چی میگی دیوونه شدی 😐. همینطور بهش فکر میکردم که خوابم برد .
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
34 لایک
واییییییییییی من پارت ۱۰ داستانت و دیدم قبل از اینکه بخونم اومدم از اول شروع کنم عالیه فالوت کردم
😙😙😙😙😙🥰🥰🥰😊😊😊😅
میشه خواهش کنم به داستان منم سر بزنی فقط سه پارت گذاشتم