تنها آرزویی که میکردم این بود که زودتر از خواب بیدار شم... این فقط یه خوابه.. من میدونم... از اینکه فکر کنم واقعیه تنم میلرزید.. من چهم شده بود؟؟ من با بدتر از اینا جنگیده بودم... چرا الان انقدر از رو به رو شدن باهاش میترسیدم؟؟ سریع بلند شدم... جیسون توی دستم وول میخورد و با پاهای کوچیکش بهم لگد میزد... میخواست خودش رو از دست من آزاد کنه... نمیتونستم بزارم بره.. ممکن بود آسیب ببینه... با بیشترین سرعتی که داشتم به سمت راه پله حرکت کردم.. فقط دعا میکردم قبل از اینکه اتفاق بدی بیوفته برسم... در اتاق رو با شدت باز کردم و وارد شدم... سرم گیج میرفت... من واقعا به استراحت نیاز داشتم... رفتم پیش تختم... تیکی روی بالشت کوچیک خودش خوابیده بود.... به جیسون که توی دستم بود نگاه کردم... آروم روی تخت گذاشتمش...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
عالی بود
عالی من قبلا خوندم البته با گوشی دیگه تو گو شی دیگم اسمم فکت❤♥و بهت هم پیام دادم♥اگه یادت باشه♦♥
سلام عالی بود ببخشید این چند روز داستانت رو ندیدم این چند روز تو تستچی نبودم ببخشید راستی بین داستانت چند تا تست مختلف هم بساز اینجوری راجع به یک موضوع نباشه بهتره خیلی رمانت عالی بود:-)
واقعا خیلی باحال بود یعنی قسمتی که اون گفت مای لیدی واقعا نباید کات میشد خیلی احساسی شدم الان هم از این حرفی که گفت مای لیدی بغضم گرفت:|چه کنم خو؟احساسی ام دیگه:|
باشه مهربونم😚❤
;-)
عالی بود عاجو ☺️
مرسی😄
قسمت 14رو زود بنویس راستی منم ناظر شدم خیلی وقته❤👌🍬🍭
باش🤗
مبارکه😊
عالیه❤😍
مرسی😄
😁😻♥
وای خیلی عالی بود🤧
کتم اومد😍
مرسی😄
عالیه
مرسی😄
عالی ولی من بازم میگم این آدرین نیم مرده نیم زنده😂😍☺️
😂😂💖 بله بله
راستش به واقعیت داستان هم نزدیک تره😂
👋🏻😍😅😘
بسیار زیبا گفتی😂
☺️
فوقالعاده بود ❤
مرسی 🤗