ببخشید پارت قبل کم بود😓
اصلا نفهمیدم چطوری به خونه رسیدم... تنها چیزی که میخواستم فقط کمی استراحت بود... البته که گرسنه هم بودم... آروم به سمت آشپزخونه حرکت کردم.... بعد خیلی یواش یه کروسان کش رفتم و حالا الفرار.... اما همین که برگشتم با اخم و تخم والدین گرامی مواجه شدم... (کجا بودی تا این وقت شب؟؟؟ نمیگی ما نگران میشیم؟؟)... سرم رو پایین انداختم.. (ببخشید مامان! با آلیا رفته بودم...) بابا پرید وسط حرفم (آره میدونیم ولی نباید تا این وقت شب میموندی!) آروم نالیدم (میدونم) پریدم بغل بابا و یه بوس روی لپش کاشتم😘... بعد هم بدو بدو رفتم طبقهی بالا و به آغوش گرم تختم پناه بردم...*** احساس ناخوشایندی بیدارم کرده بود... نمیدونستم موضوع چیه و هنوز اونقدر کامل بیدار نشده بودم که تشخیص بدم اون حس چیه...
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
یکم ترستاکه🫤
چی ترسناکه؟ اون آکوماتیزا؟
الان حوصله ندارم بخونم ببینم چی نوشتم😂
عالی بود رمانت:-)
میسی😄
خواهش میکنم;-)
عالیییی بود 😍💝
ممنون😍💖
عالی بود
مرسی🥺
عالی بود راستی یه سوال داستانت غمگینه یا شاد
خودم نمیدونم 😐😂💔
زیبا بود
ممنون🤗
من این تست رو منتش. کردم
😂💖
چه فعال
مرسی😘💖
آره
از صب کلی تست بی تی اسی که راجع به مریضی و آپانتیس یکس از اعضا بودن رو هم رد کردم، چون توشون قانون رو رایت نکرده بودن
عکس نوشته ممنوع است
تست های بی کیفیت تکراری و بی محتوا و بی اهمیت ممنوع است
او
منم همین کارو میکنم کلی تست رو باید رد کنم
راستی کمپانی هارو انتشار نکن ممد ممنوع کرده
از نظرم کمی هم ارفاق کنید بد نیست😐💖
دفه قبل که ارفاق کردم از ناظر بودن برداشته شدم
ممد هم ممنوع نمیکرد من میکنم، جای این چیزا تو تستچی نیست
هوم...