عدد پارت ها دو رقمی شد😅
چند دقیقه به در اتاق خیره بودم تا بالاخره شخصی از اون داخل شد... به آدرین نگاه کردم.. اما اون اونجا نبود... تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به جای خالیش خیره بشم.. مطمئن شده بودم که توهم زدم.. با به یاد آوریش جای خالی آدرین رو احساس کردم.. صورتم رو توی یقهی لباسم قایم کردم و سعی کردم بغضم رو قورت بدم.. صدایی از پشت سرم اومد (چی شده؟) آلیا نگاهم میکرد و منتظر جواب بود... دلم نمیخواست در مورد توهم آدرین بهش چیزی بگم.. گفتم (هیچی)... (چرا قطع کردی؟؟؟) با صورت عصبانی نگاهم میکرد.. حوصلهی جواب پس دادن رو نداشتم.. (حالا مگه چی شده؟😪) آلیا با حالت متعجب نگام کرد(چی شده؟!.. دختر حواست کجاست... ها؟) بی تفاوت نگاهش کردم و منتظر ادامهی حرفش شدم (خب؟) آلیا گفت( چی خب؟؟؟ ازت سوال پرسیدم...)
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
سلام عالی بود
عالی بود
مرسی😚😘
عالی بود راستی قسمت کرونکو رو دیدی؟
نه هنوز😑
وقت نکردم😐
آهان باشه
پارت بعد رو زود تر بزار
داستانت بهترین داستان تستچیه❤
😊قر قر قرکمر💃😁
😊آدرین مرد 🕺😁
😊رفت به درک💃😁
😐😐😐💔
تازه داستانت و خوندم و عاشقش شدم
ممنون🥺
عالی بود عالی
مرسی💖
زود بعدیو بزارر
فوقالعاده بود
مرسیییی😘