
مریتا: داشتیم از بیمارستان برمیگشتیم که تهیونگ گفت گشنت نیست؟ گفتم یکم که یهو صدای قاروقور شکمم اومد گفت ای خدا تو چرا وقتی گشنته نمیگی؟ گفتم خب ...گفت اونجا یه رستورانه بریم اونجا؟ گفتم خب بریم گفت باشه ماشینو پارک کرد و پیاده شدیم رفتیم توی رستوران و تهیونگ غذا سفارش داد داشتیم غذا میخوردیم که تهیونگ گفت مریتا گفتم هوم گفت م میای ی یه کاری کنیم گفتم چه کاری گفت خب چ چطور بهت بگم
گفتم بگو دیگه گفت ا ازدواج غذا پرت شد تو گلوم آهو آهو آهو (سرفه) گفت خوبی گفتم آ آره گفت جوابت چیه گفتم ت تو به من الان پیشنهاد ازدواج دادی گفت خب یجورایی سرمو انداختم پایین نمیدونستم خب اون رییس یه شرکت بزرگه ولی من چی من کیم ؟ من فقت دختریم که از توی خیابون جمع کرده کی منو قبول میکنه برای پسرش 🥺 گفت هی هی اگه نمیخوای خب باشه باشه ا اصلا مشکلی نیست گفتم من م متاسفم گفت چ چی ؟ یعنی ق قبول نمیکنی؟ بغض داشت گلمو فشار میداد گریم گرفته بود گفت آ آره گفت که اینطور غذاتو بخور(سردگفت) بعد غذا رفتیم سروار ماشین شدیم هیچ حرفی بینمون ردوبدل نمیشد حالم خیلی بد بود اون ولی خوب کاری کردم ، اون لیاقت کسی بهتراز منو داره
رسیدیم خونه یه نگاهی به خونه کردم انگاری خیلی وقته که کسی مرتب و یا تمیزش نکرده (فردا ) مثل همیشه تهیونگ رفته بود سرکار منم حوصلم سرفته بود تصمیم گرفتم خونه رو تمیز کنم دست به کار شدم و اول از اتاقا شروع کردم و تمیز و مرتب کردم نوبت اتاق تهیونگ شد رفتم تو اتاق و داشتم مرتبش میکردم که یهو چشمم به قاب عکسی افتاد که توی اتاق تهیونگ بود عکس یه دختر و تهیونگ بود اون کی بود؟ یعنی چی؟ نمیدونم اون کی بود ولی تصمیم گرفتم بهش فکر نکنم ولی نمیتونستم ولی خب اون دختر بهتر از منه حتما خلاصه خونه رو جارو کشیدم مرتب کردم و تمیز کردم
(شب) تهیونگ: رفتم خونه دیدم همه جا برق میزنه همه جا مرتبو تمیزه یعنی تموم اینا کار مریتاست رفتم تو اتاقش و دیدم اونجا مثل فرشته ها خوابیده هرچند که نمیخواد باهام ازدواج کنه ولی فقت برای منه مریتا از خواب پاشد گفتم سلام گفت سلام ( سرد و آروم) گفت برات غدا درست کردم برو بخور گفتم باشه و رفتم سر میز گفتم تو نمیخوری گفت ن نه و رفت توی حال تا تلویزیون ببینه بعد غدا رفتم توی اتاقم دیدم همه جا تمیز شده حتی قاب عکس منو نیلا چی قاب فکس منو نیلا؟ ولی این قاب عکس که خیلی کثیف بود یه عالمه روش خاک بود ولی الان تمیز شده یعنی این قاب عکسو مریتا دیده ؟
رفتم پیشش نشستم توی حال سرشو گذاشته بود روی پاهاش و داشت فیلم میدید گفتم مریتا ؟ جواب نداد دوباره گفتم مریتا ؟ گفت هوم قاب عکسو بهش نشون دادم گفتم تو برای این ناراحتی سرشو از رو پاش برداشت و گفت خب ...نه گفتم مطمعنی گفت نه گفتم این دختر زن قبلیه من بوده ولی خب طلاق گرفتم گفت چرا به خاطر من گفتم نه نه نه اصلا گفت پس به خاطرچی گفتم به خاطر اینکه اون به من خیانت کرد چون فقت بخاطر پولم منو میخواست
خب بچه ها اگه منتظر موندید متاسفم لایک و کامنت یادتون تره کیوتام🌸🥺❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود اجی گلم
پارت بعدی زود بزار ✨🌹
چشم حتما🌸🌌🍭💗
عالی آجی😍😍😍🥺🥺🥺👍🥰👌👌👌
مرسی آجی
😍😍😍😍😍😍
آجییییییی 50تاییییی شدنتتتتتت مبارککککککک❤❤❤❤🥳🥳🥳🥳