پارت 3 رمان تحمل (جیمین) (فیلیکس)

بیدار شدم(جمعه بود و ا.ت کلاس نداشت) رفتم لباسمو عوض کردم (عکس لباس بالا) و از پله ها پایین اومدم یه پسره ای اومده بود جدید بود همه دخترا شیفتش شده بودن و هی براش کیوت بازی و............ در می اوردن .................... اسمش و یکی صدا زد.................یکی از دخترای مدرسه:فیلیکس(از استری کیدز)...............ا.ت:هوم پس اسمش فیلیکسه صداش و تیپش قشنگه ولی دیگه نمیخوام با کسی فرند بشم..............به سمت در مدرسه رفتم تا هوایی بخورم...........فیلیکس : اسم تو ا.ت هست؟؟؟............ا.ت:تو از کجا میدونی؟!..............فیلیکس:هیچی پدرم مدیر مدرسست اسم همه مدرسه رو میدونم............ا.ت:اره خودمم خب خدافظ.................فیلیکس:....؟؟؟؟................................ا.ت:رفتم تو حیاط هوا سرد بود ولی دوستش داشتم.................اوه یهو یادم افتاد چرا جیمین ازش خبری نیست؟؟؟............که دیدم جلو اومد و گفت:کاری داشتی؟؟...................ا.ت:عههه هیچی...........جیمین رفت تو با فیلیکس دست داد ........... داشتن حرف میزدن نفهمیدم چی گفتن ..... رفتم تو داشتن میگفتن خیلی وقته ندیدمت و......از اینا...............فیلیکس در گوش جیمین یچیزی گفت مطمئن بودم در مورد منه........اهمیت ندادم و توی راهرو چرخیدم............با خودم فکر میکردم که هر روز دارهه تکراری میگذره........حالم بد بود واقعـا به یه کسی نیاز داشتم تنهایی داشت منو عذاب میداد که یهو یه کسی دست رو شونم گذاشت برگشتم ببینم کیه دیدم...............................(اسلاید نتیجه ادامست)

اوکی گایز...................میخواستم بم که پارت4 اخرین پارته چون رمانم اصلا حمایت نمیشه خستم از این موضوع:(.........................ببخشید بچه ها اما مجبورم:(

اخرین پارت رو فردا میزارم:(

لباسی که واسه ی ادامه ی رمان تو نتیجست:)

..........................

شرط پارت بعد: لایک:15 کامنت:15 20 مرتبه انجام بشه