
فالو کن تا بقیه پارت ها رو ببینی💜
رفتم سمت اتاق پدرم در زدم گفت بیا تو در و باز کردم و داخل رفتم گفتم با من کاری داشتید؟ گابریل: مدرسه چطور بود؟ آلیس:خوب بود گابریل:مطمئنی آلیس منظورتون رو نمیفهمم گابریل:بیا این رو ببین (فیلم ضبط شده دوربین ها رو براش میزاره) آلیس:😔 گابریل: دوباره میپرسم مدرسه چطور بود؟ آلیس:افتضاح😞 گابریل: چرا بهم نگفتی؟ آلیس:اون تحدیدم کرد گابریل: دیگه نمیری مدرسه من با مدیر مدرسه صحبت میکنم آلیس چشم😔 رفتم توی اتاقم و آهی کشیدم و خودم رو روی تخت انداختم بعد از چند دقیقه بلند شدم و تکالیف رو نوشتم با اینکه دیگه مدرسه نمیرم تا شب خودم رو سرگرم کردم بعد توی فکر اون پسره بودم که خوابم برد🥱😴
از زبان گابریل: خواستم برم توی اتاق آلیس و درمورد مدرسه باهاش صحبت کنم که دیدم خوابه رفتم کنار تخت نشستم و گفتم دیگه نمیزارم کسی آزارت بده به اون پسره نشون میدم دنیا دست کیه😠 دیدم یک پیام واسه آلیس اومد بازش کردم دیدم ناشناسه پیام رو خوندم نوشته بود فردا ساعت ۱۰ توی پارک میبینمت اگه نیای من میام سراغت بهش گفتم تو کی هستی؟ گفت به زودی میفهمی من گوشی رو به خاطر محافظت از خودش از میگیرم اون نباید بره سر قرار😠
از زبان ناتالی: دیدم آلیس هنوز بیدار نشده رفتم بیدارش کنم دیدم دستاش سرده دیدم یکی با چاقو آلیس رو زده😨😱 سریع رفتم به آقای گابریل گفتم اونم دکتر خبر کرد دکتر: خون زیادی ازش رفته یک ساعتی بیشتره که زخمیه از زبان گابریل دکتر زخمش رو پانسمان کرد و رفت دیدم یک کاغذ رو زمینه نوشته بود اینم واسه این که بدونی حرفم رو جدی زدم راستی من میدونم پیام رو به آلیس نشون ندادی واسه همین خودم میام سراغش😈
اعصبانی شدم و کاغذ رو مچاله کردم به بادیگارد گفتم پیش آلیس بمونه و مراقبش باشه رفتم تو اتاقم و به این فکر کردم که باید چکار کنم از زبان بادیگارد:منتظر بودم آلیس بهوش بیاد دیدم.. از زبان آلیس: چشمام رو باز کردم و نشستم رو تخت احساس سوزش و درد داشتم دیدم بادیگارد وایساده بعد رفت پدرم رو خبر کرد از پدرم پرسیدم چه اتفاقی افتاده گفت یک نفر وقتی خواب بودی اومد و بهت چاقو زد آلیس: چ..چی؟! کی اینکار رو آیین (دردش گرفت) ک..رد؟
فعلا نمیدونم ولی پیداش میکنم بهت قول میدم سرم رو به نشونه باشه تکون میدم گفت تو استراحت بکن تا حالت بهتر بشه منم میرم به کارام برسم گفتم باشه داشتم استراحت میکردم که دیدم چند نفر با ماسک از پنجره اومدن تو اتاقم خواستم جیغ بزنم که یکی شون دهنم رو گرفت اون یکیم بادیگارد رو بیهوش کرد یکی شون که فک کنم رئیس بود گفت دهنت رو باز میکنیم ولی به شرطی که داد نمی سرم رو به نشونه باشه تکون میدم اونم گفت دهنش رو باز کنم منم نفش کشیدم و گفتم شما کی هستید؟ گفت:...
آنچه خواهید دید: ولم کنید بزارید برم من اونا رو پیدا میکنم ت...تو...تویی؟ اومدم واسه انتقام😈 #سرنوشت p²
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جالبه
ممنون❤😍
حرففف نداشتتتتتت😍😍♥
ممنون عشقم😍😍😍❤❤❤❤