حالا همهی اینا به کنار مین هو رو چیکار کنم...یعنی اون واقعا منو..اه چرا داره همه چی قاطی میشه:/...با دستم زدم تو پیشونیم و افتادم رو تخت...((فردا صبح))با زنگ ساعتم از خواب بیدار شدم موهامو باز گذاشتمو لباسمو پوشیدم (منحرف نشید لباس خواب قبلش تنش بوده 😐) اشتها نداشتم گرسنم هم نبود یه شکلات کوچیک گذاشتم دهنم کیفمو گرفتمو رفتم از خونه بیرون همینطور که داشتم به سمت دانشگاه میرفتم...داشتم به حرف های دیروز خاله هم فکر میکردم..ن..نه نمیتونم نمیتونم کسی که ع.اشقشم رو به این راحتی ولکنم...اما..کسی که بزرگم کرده رو چی؟...یهو به یه نفر خوردم افتادم زمین نگاه کردم دیدم مین هو عه:) نمیدونم چرا ولی این اولین باری بود که با دیدنش انقدر خوشحال میشدم..اما ظاهراً خوشحال نبود..(علامت ا/ت+ علامت مین هو &)&عه ا/ت ببخشید هواسم نبود اصلا...بعد دولا شدو بلندم کرد..+نه نه خواهش میکنم راستش منم هواسم نبود..آخه میدونی یه..یه مشکلی برام پیش اومده که از دیروز تاحالا فکرم در گیرشه...ن..نمی دونم کدومو انتخاب کنم..ع.ش.ق یا معرفتو..خوانواده رو....&اووو قضیه جالب میشود..+مسخره بازی در نیار دیگه عه.. اصلا من میرم..&نه..ن.نه ببخشید..باشه اوکی..بیا تو راه دانشگاه ادامش..یعنی مشکلتو بگو 😅..+اوکی... همینطور که داشتیم پیاده میرفتیم گفتم...د..دیروز که داشتم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عاالللیلیلیییی
😍😘
عالیییی💜
♥️✨✨❣️❣️