از زبان مرینت : گفتم یه روز خسته کننده مثل بقیه روز ها گفت تو هم که همیشه بی حوصله ای اومدم بگم قرار از اینجا بریم با تعجب گفتم کجا گفت لندن بهتر از همین الان آماده باشی و رفت بیرون خودمم نفهمیدم چرا یهو تصمیم گرفته که بریم ولی خیلی دوست ندارم بریم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
44 لایک
عالییییییی
عالیـــــــ بود
سلام عزیزم
عالی بود
راستی آجی میشی؟
من ۶ ماهه توی تستچی هستم ولی یه آجی هم ندارم😢
بله اجی دیانا هستم ۱۵ ساله شما چی
من فاطمه هستم ۱۲ ساله آجو😍
آجی در مقابلت مثل نخود به نظر میام😐
عالی بود پارت بعدی رو بزار لطفا😊
راستی اجی میشی؟
بله اجی دیانا هستم ۱۵ ساله و شما
اجی نازنین هستم ۱۲ سالمه ♡
باور میکنی من تمام داستاناتو خوندم 😶🙃
خوش حالم که داستان هامو دوست داری
قلبونت بشم ♥♥
💗💗
عالی
ممنون
عالیییییی بود اجی قشنگمممم❤❤❤❤
مرسی آجی جونم
اجی جون ممنون میشم به پارت جدید داستانم سر بزنی
💠فالوشدی.فالوکن💠
فالویی
عالی بود
مرسی