
خب اینم از این قسمت لایک و کامنت و فالو فراموش نشه فالو =فالو
از زبان مارینا: بعد از حرف آبجی گفتم خودم فهمیدم که می خوای ب*ک*ش*ی*م برای همین بعدش ساکت شدم . بعد از حرف رفتیم که شام بخوریم آخه خیلی طول کشید تا بخوایم همه و به مرینت معرفی کنیم و همه جا رو نشونش بدیم بعد از شام مرینت رو رسوندیم . دو ماه دیگه مدارس تموم میشه و قراره از پاریس بریم و بریم آمریکا.
یک هفته قبل از پایان مدارس از زبان مرینت : امروز با مارینا و داداشام رفتیم پیش مامان و بابا ( مامان و بابای واقعیش ) ( یادم نمیاد اسم مامان و باباشون رو گفتم یا نه ولی اسم باباشون مار و اسم مامانشون ماریا هست) و از اونا خواستیم تا یک مهمونی بگیرم و پچه های کلاس رو دعوت کنیم اول قبول نکردن اما با اسرار های من و مارینا و هم چنین ادای مظلوم ها رو در آوردن مجبور شدن قبول کن چون اگه قبول نمیکردن من و مارینا تا صبح کلشون و میخوردیم . اول قرار شد من به آلیا بگم که به بچه ها بگه اما چون میترسیدیم که لو بریم برای همین تصمیم گرفتیم که ما به آدرین اینا خبر بدیم تا آدرین به نینو بگه و نینو هم به آلیا و بقیه بچه ها. قرار شد که پس فردا مهمونی رو بگیریم .
فردای اون روز از زبان مرینت: صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم دیدم آلیا داره زنگ میزنه . گوشی رو برداشتم و وصل کردم تماس آلیا رو و با صدای خواب آلود گفتم : سلام الیا😴🥱🥱 آلیا گفت: دختر هنوز خوابی میدونی ساعت چنده؟ مرینت: نه مگه ساعت چنده؟🥱🥱😴 آلیا: ساعت ۱۱ ظهره با عجله گفتم چی به این زودی بعد به آلیا گفتم: خب چی کارم داشتی الیا: ها دختر اصلا حواس واسه آدم نمیزاری دیگه خب میخواستم بگم که ادرینا زنگ زد و گفت که خانواده جکسون میخوان مهمونی بگیرن و همه بچه های کلاس هم دعوت هستن و بهم گفت که به بچه های کلاس بگم خوب بای بای مرینت: مرسی که گفتی بای👋
از زبان مارینا: قرار شد با داداشام و آبجی جونم و آدرین آدرینا و اریک و اریکا بریم بازار برای فردا لباس بخریم آماده شدم و رفتم پایین هنوز متیو و مایکل هنوز نیومده بودن برای همین رفتم میکروفونم رو برداشتم و گفتم هیییییی متیو مایکل نمیخواین تشریف بیارین زیر پام علف سبز شد زود باشید بچه ها رسیدن تازه باید دنبال آبجی هم بریم زود باشین تنبلا. همین که این رو گفتم از اتاقشون اومدن بیرون و گفتن باشه اومدیم چه خبرته سرمون و بردی
از زبان مرینت : منتظر بودم که بچهها بیان که گوشیم زنگ خورد آلیا بود برداشتم گوشی رو برداشتم آلیا گفت هی دختر میخوایم بریم بازار میای منم گفتم نه کلی کار دارم برین فعلا همین که گوشی رو قطع کردم ماشین بابا جلوم سبز شد سوار شدم و گفتم بابا مامان مگه قرار نبود من و مارینا و متیو و مایکل بریم چیشد مارک( پدرشون): چرا عزیزم ولی لحظه آخر نظرمون تغیر کرد و تصمیم گرفتیم باهاتون بیایم به سه دلیل یک اینکه همیشه این مارینا خرت وپرت زیاد میخره دو اینکه بیایم برای خودمون هم لباش بخریم و سه مهم ترین دلیل اینه که میخوایم با سلیقه خودت آشنا بشیم
از زبان متیو : آبجی کنارم نشسته بود و داشت یه چند تایی عکس تو گوشیش ورق میزد گفتم خیلی خوشکلا از این نوع لباسا میخوای گفت: چی اینا خوشکلا من که اصلا فکر نمیکنم خوشگل باشن گوشیش رو گرفتم و عکسا رو به مارینا و مایکل هم نشون دادم اونا هم گفتن خیلی خوشکله ولی هنوز مرینت میگفت خوشکل نیست پس تصمیم گرفتیم عکس ها رو به مامان و بابا نشون بدیم اونا هم گفتن این عکسا خیلی خوشکله اما مرینت میگفت نه اینا خیلی زشت هستن بعد بهش گفتم خب حالا این لباسا رو کجا دیدی مرینت گفت جایی ندیدم خودم دوختمشون یهو بابا زد زیر ترمز و دهن هممون وا موند که این لباس ها رو مرینت دوخته باورمون نمیشد
وقتی رسیدین آدرین و اینا هم اومده بودن رفتن داخل یکی از لباس فروشی های معروفی که میشناختن هر کدومشون یک لباس انتخاب کردن البته هر کدوم دوتا لباس خریدن یک برای اول مهمونی ۲ برای شب که میخواستن بازی کنن و بخوابن چون قرار بود از صبح فرادا تا صبح پس فردا برن مهمونی

عکس لباس آدرین و مرینت

لباس مارینا و اریکا و آدرینا

لباس متیو و مایکل و اریک

لباس شب دخترا و پسرا
خوب ببخشید که دیر شد ممنون که تا اینجا با من بودین😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد رو چرا نذاشتی ؟
بخدا دارم مینویسم تصمیم گرفتم چون چند ماه نگذاشتم یکم بیشتر بنویسم
باشه عزیزم
ممنونم
گلم پارت بعد رو گذاشتم
ممنونم
۴ ماه گذشت چرا پارت بعد رو نمیزاری؟
وای بخدا ببخشید اصلا یادش نبودم چهارشنبه پارت بعد و میزارم آخه تا سه شنبه امتحان دارم 😅😅
باشه ولی اگه تونستی زود تر بزار
تو تعطیلات چند تا پارت بزار
ممنونم
چشم من چهارشنبه آخرین امتحان مستمر م تموم میشه میزارم
عـــالـــی بــود ⛅ ⏳
لفطا زودتر پارت بعدو بزار 🥺🌷💖
عالی
مرسی
های صوییتمح دوص داری آیدل بشی؟ دوص داری مدل بشیح؟ دوص داری خبرگزار بشیح؟ هرچی که بخوای تو کمپانی ما میتونی بهش برصی پس وقتو تلف نکن و زودی بیا ادیشن بدح صوییتم حتمن قبولت میکنم بیا تو پیج و صریع ادیشن بده تا بتونی به ارزوت برصی!! 💜☁️🥢
😐🙂
عالیییییییی بودددددددددد ❤❤❤❤❤❤
مرسی😘