💔😔Mirasulous4 mojeze asa 5😔💔

چشمم به اخبار خورد🥺😔باورم نمیشد،(خبر ا*ز*د*و*ا*ج آدرین را میگه)به این زودی آرزوهام تموم شد؟😔💔به این زودی شب بیداریا تموم شد؟😭به این زودی رویا پردازی هام تموم شد؟خونه‌ی آرزوهام؟همسترم؟بستنی خوردن؟قدم زدن توی بارون؟اونم با آ*د*ر*ی*ن؟حتی دیگه نمیتونم وقتی میبنمش به ت ت پ ت بی‌افتم😭دیگه اون برای یکی دیگس،دلش برای یکی دیگس،اروزوهاش با یکی دیگس،قدم زدن و بستنی خوردنش با یکی دیگس😔تنها چیزی که الان ازش دارم،.........عکساشه🥺💔😔😭فقط با نگاه کردن به اونا حالم خوب میشه😔دیگه......باید..... به عکساش بگم....😭😭😭💔آدرین....آدرین من....ع*ا*ش*ق*ت*م❤🥺دیگه طاقت نیاوردم.بغضم ترکید😭($مرینت_#سابین)گفتم:مامان؟تاحالا شده حس کنی به هیچ دردی نمیخوری؟حس کنی برای کسی مهم نیستی‌؟حس کنی اونو از دست دادی؟😭😭😭😭دیگه ندارمش😭رفت😭💔دیگه توی وجودم حسی به نام ع*ش*ق احساس نمیکنم!🥺😔💔(سابین از ع*ش*ق مرینت خبر داره)

#مرینت همیشه یکی هست که شب و روز به فکرشی!نگرانشی!به خاطرش کلی خطر به جون میخری💔و همیشه......یک روزی که نیازش داری.....از دستش میدی😔زندگی به دست آوردن و از دست دادن های زیادی داره که دیگه خسته و یا کلافت میکنه و حتی از زندگی سیرت میکنه!💔اما با وجود همه ی اینا توهم یکی را داری که شب و روز به فکرته!همه جا نگرانته!از دور همیشه مراقبته!بهت نمیگه اما دلش پیشته!و هر بار که میگذره عشقش رشد میکنه❤نمیدونم اما مطمئنم که تو همچین کسی را داری❤تازه!اون قهرمانته!!😊$اینطوری فکر میکنی مامان؟😞#برو پیشش و همین الان بهش بگو که ع*ا*ش*ق*ش*ی❤تو بانوی قهرمان اونی!😊$دیگه طاقت نیاوردم رفتم بیرون تا تبدیل بشم که آلیس اومد😑

از زبان آدرین:بعد از صحبت با لیدی باگ اومدم خونه و چشمم به اخبار خورد!اون داشت خبر ا*ز*د*و*ا*ج من و کاگامی را میداد🥺رفتم افتادم روی تخت😞روی تخت نشستم و فقط به عکسای لیدی باگ نگاه میکردم😔💔کم کم خوابم برد.تا چشمام را بستم اشک از چشمم اومد😢چشمام را باز کردم و اشکم را پاک کردم و دوباره خوابیدم.همش تصویر لیدی باگ جلوی چشمم بود😞با بدبختی خوابیدم😣

(¥آلیس_$مرینت_آلیا&_#برید)¥معلومه کجایی دختر؟من و آلیا خیلی نگرانت بودیم😕$عه عا😁چیزه...راستش..¥چیزه؟🤨$الان میام😐¥برای من رمانتیک بازی درمیاره گریه میکنه😆$برو دیگه الان میام😐😶¥خودت خواستی مری😝$چی؟😨(آلیا و برید اومدن پایین)#یک بار خواستیم فیلم ببینیم مرینت خانم خرابش کرد😐😆¥حالا نه که فیلم ندیدی.یادم قبلا مامان و بابا تا از خونه بیرون می‌رفتن تو خونه با دوستات جشن میگرفتی منم توی زیر زمین می‌انداختی😐😒#دیگه بسه فهمیدم دلت پره😁😂¥قدری که من از کارات خبر دارم مغزت نداره😁&برید چه نامردی بودی🤨#بسه بابا حالا همه اینجا برای ما فاز پدر خوانده برداشتن😐😒¥ بریدددد!🤨🤨$اره اره برید نامرد😁😂راوی:و این گونه بود که همه باهم بحث کردند و مرینت نیز،در رفت😐😂

یهو سابین اومد و گفت:مرینت کجاس؟😕&#¥واااای😨راوی:این سه مانند مسابقه دویدند سمت مرینت و مرینتم می‌دوید😁😂#مری صبر کن😂¥همش تقصیر بریده!😝#به من چه؟&اصلا تقصیر من😂#برو کنار قهرمان😒😂راوی:اصلا تقصیر منه،شما ها فقط برید مرینت را بگیرید😂¥مری صببببببب کن😨(همه ایست کردند)$الان ر ی صبر را خوردی؟😐#گشنش بود😂&زبونش نچرخید😇😇¥اتفاقا چرخید ولی مرینت وایساد😁😂😂راوی:سپس هر سه پریدند روی مرینت و پرسش کردند😐😂بعد به زور بردنش خونه تا فیلم ترسناک ببینند😁😂(هنگام فیلم ترسناک)¥چه چرت😒&وااا😐چراا؟#بابا اینکه برای ۱۰ساله هاس😒راوی:😶😶😶بعد فیلم نشونتون می‌دهم😐😂$کمی ترسناک😁

بعد فیلم😁😈😂)&مرینت؟میخوای پیشت بمونم😁$نه ممنون😊#نفهمیدی ترسیده!😆😂&نخیرم😠¥یکی همراهم میاد تا من مسواک بزنم😁😂😂&من میام😊#یکی باید خودتو جمع کنه😂&😐😶$عه من میرم😁¥مرسی عشقم😘&منو با برید تنها نزارید این از صدتا قاتل بدتره😁😐#مگه میرید پیک نیک؟یک نفر کافیه😂&منم میام😁.(رفتن😈)#آماده‌ای؟راوی:من همیشه آمادم😁😂😈ببین تو برو پشت مبل،من میرم تو اتاق صدا تولید میکنم😁😂#حله😈راوی:سوتی ندیا!😐#نه😶راوی:دخترا اومدن بیرون و برید آنها را ترسوند و مری سکته کرد😂¥زنگ بزنید اورژانس😂😂#اوه😐😁&مرد😂راوی:چقدر اینها دوست های خوبی هستن😂😂$بزارید بمیرم بعد بکنیدم تو قبر😐😂#حله😂$😐😐😐سابین:اینجا چه خبره؟🥱راوی:ناگهان همه مانند روح به اتاق منتقل شدند و پیش هم خوابیدند😁😂سابین:عه؟کجا رفتن؟😐#خوابیدن😂¥هیس🤫&واای برید😂&آدم تورا داشته باشه نیازی به دشمن نداره😂#ممنون از همه😁😂¥بسه حالا بگیرید بخوابید😂$بچه ها شبتون بخیر🙃

(روز عروسی😔)¥آلیا رفت😁$خب؟¥بیا تو اتاق😉$بله؟¥مرینت تو لیدی باگی؟🙂$چییییییی؟😨😨😱نهههههه!¥آروم🤫😂میدونم که تو لیدی باگ😁دیشب از خستگی دفتر خاطراتت را شش قفله نکردی😂منم خوندمش و به لیدی باگ بودنت رسیدم😁😂$هیس🤫الان برید فضول میشنوه بد بخت میشم😂😁اینم بین خودمون ب......برید:اومدم تو اتاق مری😁گفتم:کی لیدی باگه؟😂😂$😨برید؟#تو😳تو؟😠خجالت نمیکشی؟(*برید)*نه😁#من دیگه حرفی ندارم😐$وااای برید خواهش میکنم به کسی چیزی نگو!🤫*خیالت تخت مری😉😂$😐مرسی بری😂*من برم😁

¥مرینت تو از آدرین خوشت میاد؟😁$آلیس دیگه نمیخوام راجبش حرف بزنم😔💔¥اما.....$لطفا🙏🏻😔💔🥺(تو دفتر خونده)¥هر طور راحتی🥺$لباساتو بپوش عروسی دیر میشه😉¥چشم😂 از زبان آدرین:آماده شدم و رفتم دنبال‌کاگامی توی آرایشگاه😔(توی راه_£آدرین_کاگامی€)€ناراحتی.£باید خوشحال باشم؟€فراموشش نکردی؟£چرا باید بکنم؟€چون....£اصلا تو در جایگاهی نیستی که باید برام تایین کنی😒😔€آروم باش😒£کاگامی تو چطور اینقدر راحتی؟واقعا ناراحت نیستی که داری با من به زور ا.ز.د.و.ا.ج میکنی؟تو الان نقش بده‌ی داستانی😒💔با این حرف آدرین اعصبانی شدم و گفتم:.........

گفتم:هاتسو وایسا!از ماشین پیاده شدم.&چرا اینجوری میکنی؟😠£میدونی به چی فکر میکنم؟اینکه چرا من برای همه یک دختر ژاپنیه سنگ دلم😞اما نیستم!اما نیستم آدرین😭فکر میکنی خوشم میاد شب و روز مردی را ببینم که هربار بهم نگاه میکنه یاد عشقش می‌افته!که گالریش پر عکسای یک دختره؟نه نمیاد😭😭فقط چون عاشق شدم متحم شدم به دزدی عشق!😭😞مگه عاشقی جرمه؟من و تو هردو نقش بده‌ی داستانیم😭 آدرین عشق یه حس غم انگیزه!💔 اما غم انگیز تر از اون اینه که اونی که عاشقشی اینقدر کور و نفهم باشه که نتونه احساساتت را ببینه!💔🖤 تو هم احساسات خیلی از دخترا را ندیدی!گریه های خیلی از دخترا را ندیدی!غصه هاشون را ندیدی!وقتایی که فقط یک ساعت به پوستر و عکسات توی خیابونا نگاه میکنن را ندیدی!🖤💔چه بخوای چه نخوای الان تو هم مقصری😞💔(اوخی🥺)

بیا تو کاگامی😔€هاتسو برو💔😔آدرین👈🏻رسیدیم به تالار.همه دوستام و دخترا را دیدم که ناراحتن.مرینتم اونجا بود😍وقتی مرینت را با اون لباس قشنگ دیدم یاد لیدی باگ افتادم😔واای خدای من😨اون خیلی قشنگ شده بود😍🥺انگار لیدی باگ کنارم بود🥰با وجودش احساس راحتی میکردم🥰😍مرینت:دیدم آدرین هی بهم نگاه میکنه و منم انگار ندیدمش😁بابای آدرین خیلی جدی بود😐همه چیز خوب بود که یهو یک شرور به پاریس حمله کرد😨اون شرور نبود!😱اون.......