
قول داده بودم رگباری بیاد دیگ(به قول sh.sh)😁 تقدیم با ترفند "سکتوس"😁🤚🔥 کپی......اگه گفتی؟.....آره افرین، ممنوعه 💙
فردا اندی با یه چسب زخم بلند که جای سوختگیش رو پوشونده بود وارد کلاس شد و نشست. از اونجایی که هنوز شیطنت دیروز توو وجودم بود و بتی هنوز نیومده بود تصمیم گرفتم یکم سر به سرش بزارم، پس گفتم:《خب آقای پار، بدون لباس خوش گذشت؟》 سرشو گذاشت رو میز:《اون خاطره خجالت آور رو یادآوری نکن.》
_کنجکاوم بدونم نظر بتی راجب هیکلت چیه؟ _خفه شو! بی معرفت بدجنس. خندیدم. بتی اومد:《سلام بچه ها....اندرسن حالت خوبه؟》 سه تا از دخترای معروع مدرسه که ته کلاس میشستن اومدن نزدیکمون و دور میز اندی حلقه زدن. ریز میخندیدن. یکیشون با انگشت به شونه اندی زد و گفت:《ببخشید. سلام》 اندی سرشو بالا آورد:《سلام؟》 دختر ادامه داد:《من مارگارتم ایناهم دوستام نانسی و لیندا هستن》 نگاهی به من انداخت و با تردید گفت:《خوشبختم》
_راستش اومدیم ازتون بپرسیم برای امروز وقتتون خالیه؟ ما میخوایم بریم مسابقه بسکتبال انروز رو ببینیم. شماهم میاین؟ _من خودم توو تیم بسکتم مارگارت. دخترا هیجان زده خندیدن. لیندا گفت:《خیلی جالب شد. اخه ما سه تا عضو تیم تشویق کننده هاییم》 نانسی موهاشو زد پشت گوشش و گفت:《ما حسابی تشویقتون میکنیم》 _آهان......یعنی.....چیزه......مرسی لطف میکنی》
دخترا رفتن و از پشت صدای زمزمه هاشون میومد. اندی به سمت ما برگشت. قیافهش جوری بود انگار بهش گفتن اهل یه سیاره دیگهس. گفت:《الان چی شد؟》 بتی خیلی سرد و خشک گفت:《بهت خسودیم میشه. یه پسر موبلوند بسکتبالیست. اگه با اون دخترا بگردی یه هفته نکشیده از اندرو واشنگتن هم معروف تر میشی.》 گفتم:《یه پسر موبلوند با هیکل ورزشی》 اندی کلاه ژاکتش رو کشید رو سرش و دوبلره سرشو گذاشت رو میز.
بتی گفت:《این چشه الان؟》 _اثرات شرمساریه. نمیدونم اندرسن چجوری با اینکه جلوی من میشینه پاشو بیاره عقب و به صندلیم لگد بزنه، اما اینکارو کرد. مدرسه به خاطر مسابقهی بسکتبال تایم زنگ تفریح رو طولانی تر کرده بود. من و بتی رفتیم دوتا صندلی توو سالت پیدا کردیم، کمی بعد تیم ها وارد سالن شدن. وقتی اندرسن وارد شد تشویق کننده ها چیغ زدن و صدای جیغهاشون بین صدای تشویق جمعیت گم شد. بتی گفت:《خیلی روش ضایهایه》 _چی؟ _اون سه تا رو میگم، تشویق کننده ها. چقدر احتمال دارا تشویق کنندهی تیمی باشی ندونی کسی که ازش خوشت میاد توو اون تیمه؟ _کم؟ _خیلی کم! میتونستن.....چمیدونم.....آه، خب خیلی مسخرهس. _اوم، اره هست.
بتی دختر شوخ طبع و خوش مَشرَبی نبود. کمتر پیش میومد با کسی غیر از ما گرم بگیره ولی با همه این حرفا رفتار الانش زننده و عجیب بود. بازی خیلی خوب پیش رفت. اندی یه گل زد و یه پاس گل داد. البته شخصا علاقهی خاصی به بسکت ندارم. من عضو تیم فوتبالم و بتی به خاطر محل تولدش، مینه سوتا، طرفدار هاکیه. اندی هروقت حرکت میکرد، پاس میداد یا نزدیک دروازه حریف میشد تشویق کننده ها جیغ میزدن.
بازی رو تیم "راک بلاک" (تیم اندرسن) برد. بیشتر بازیکن ها و تماشاچی ها رفتن بعضیاشون موندن و باهم حرف زدن و تبریک گفتن. مارگارت و دوتا دوستش اندرسن رو دوره کردن و بهش تبریک گفتن. معلوم بود هرکدوم سعی دارن جذاب تر از اون یکی با جملاتشون روی اندی تاثیر بزارن. اندی به زور خودش رو از بین اونها خلاص کرد:《ممنون دخترا. من باید برم پیش دوستام》 یکی از دخترا زیر لب گفت:《دختر خُله؟》 _چیزی گفتی؟ _نه. هیچی. فردا میبینمت.
اندی اومد طرف ما و به سمت بیرون سالن هُلِمون داد. وقتی رسیدیم بیرون گفت:《هوففففف...آزاد شدم》 مشتم رو به مشت اندی زدم:《گل کاشتی بازیکن شماره ۴》 اندی تا بناگوش خندید:《ممنون، بازی خوبی بود، نه بتی؟》 بتی هنوز هم کج خلق بود:《اوهوم. خوب بازی کردی》 بعد رفت.
اندرسن حولهش رو انداخت رو شونه هاش و گفت:《فَوَران احساسات دخترونه یا همچین چیزی؟》 گفتن:《بحران احساسات دخترونه یا همچین چیزی》 جیوردو سرشو از توو جیبم دراورد:《هان؟مسابقه تموم شد؟》 (پایان پارت ۷)
خب این پارت هم به سلامتی تمومید و همچنان ارزومه نهایت لذت رو ببرید💙 بای بای تا پارت بعد👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت ۸ ررا من خطا میزنه ! باز پر زده ؟
حاجیییییییییییییی=-O
بانداژام:/
پارت 8 دوباره پرررر زد؟:/
واسه من خطا میده:////
برای منم
واقعا پارت ۸ دوباره اومد یا گوشی من جادوییه؟😵
همه کامنت ها هم هست😶 بانداژام ریخت😶
اوهوم😐😐😐
منم جاذبم ریخت...هار هار هار
چیه خو چیز دیگه ای ندارم😑
نه خوب بود خوشمان امد😐👏
فلس هام ریخت😐🐍
برا من نیومدددد عررر
زنم مرد😂😂😂😂😭😭😭
ممنون😂
پارت هشت کدوم قبرستونی رفت
سلام:/
پارت هشت رو حذف کردی یا گزارش شده؟ :/
سورننننننننننن
پارت ۸ رو حذف کردیییی؟ یا گزارش شدههه؟
زووووووودددددد بگووووو
یه سوال ، تستت رو حذف کردی؟ پارت هشتو میگم ، نیست.😑😶
تو چرا ذهن منو میخونی😐
الان همه ذهن همو میخونن زرافه...زنم مرده😑😫😱🙂🥲
اوهوی هویج...چرا جو منفی میدی😑
خودت با چشمای خودت دیدی مرده باشه؟؟😐
فوق فوقش نت نداره😐الکی فاز منفی نده جان زرافه😐
ببین هنوزم نیومده دارم نگرانش میشم😐😐
نگران نباش ارتای منم فقط چارشنبه ها میاد😐💔
حداقل تو میدونی ، من که خبری ازش ندارم😑
مثل مرغ پر کنده قد قد نکن اومد😑
واووووو اینجا چه خبره
آرتای من؟!😜
یعنی زنامونم نمیتونن برای خودمون باشن؟؟
این حقه؟
والا شماها انقد گفتید دیگه ت نقشم فرووووو رفتم😐🔫
حالا به درنیکا نگی ج ن ا ز ه بنده را تحویل میدهد 😹💔
اهم ، اهم ،
عید و قرن 1400بر همه مبارککککککککککک
خب من اولین کسی بودم که تبریک گفتم
هیچی دیگه همین 😐😐
بینم شما هم از روز های آخر قرن انتظار زیادی داشتید یا فقط من توی خماری موندم ؟؟؟
فکر می کردم : وای چه هیجانی ، روز های آخره قرن 1300 وای عجب روز هایی وای وای
ولی الان خوابیدم و دارن واسه خودم چرت.و پرت می نویسم 😓😓😓😓😓
من گم اتیش این تست خاموش شده پس
من رفتم 👋👋👋😓
اره متاسفانه خاموشه
مبارک توهم باشعععع 3> (قلبه مثلا)
خب دوستان
یه خبر نسبتا بد
پارت 8 به فنا رفت😑
قرار بود 5 شنبه بیاد ولی یهو نوشته هاش قاطی پاطی شد اصن باورتون نمیشه چی شد
اشتباهی هم به جای 10 تا سوال 17 تا شد
والا من سعی میکنم درستش کنم زود بیاد
ببخشید
وات هان چی شد😐😐خاک عالم نکنه مال منم قاطی شده برم ببینم
ای بابا😐
تا داستانو نخوانیم
آروم نمیگیگیریم
😂😂😂
فدا سرت ما که همیشه وایستادیم
یکم دیگه هم روش😉
سیلاممم. اشکال نداره من صبر میکنم.🙃💙
زبونش گرفته بوده😂😂
من از اولشم فن بیلی بودم.⚡💜
بیلی محشرهههههههه.💕💕
😂😂😂😂
امیر علی 5 ساله فن بیلی ای؟ 🤨
دقیقا منظورم همون یه که آپولو گفت.😁😛🙋♀️
اهان اوکی😹
من دنبال اژدها جیبی ۸ بودم گذاشته بودیش تا نصفه خوندم الان هرچی میگردم پیداش نمیکنم انگار حذف شده چرا و چگونه یه توضیح بده ممنون 😁