
اینم پارت شش امیدوارم لذت ببرید
(مرینت×هری€)×برید بیرووووون😠€ای بابا🙄با هزار زور و اجبار رفتم روی کاناپه خوابیدم 🙄و جیمی رو گذاشتم توی یه اتاق 😐.صبح👈🏻×بیدار شو احمق جان😠€فقط 5دقیقهی دیگه🥱×پاشو بابا مگه مدرسس 😠€گفتم 5دقیقهی دیگه🥱😠×که این طوریه😠€بله این طوریه😑×باشه 😌من جیمی رو بردم پناهگاه حیوانات😌€چیییییییییی😱×بله😌 ولی در عوض برات این گربه ملوس رو اوردم😁.هری:که یه دفعه یه گربهی مشکی از پشت بانو اومد بیرون و خودش رو چسبوند🤢گفتم:نمی شد به جای این حال به هم زن🤢برام یه سگ یا یه جغد میاوردی🤨مرینت:خیلی پور رویی😐
مرینت:پاشو😠انگار نه انگار باید به دیدن رئیس جمهور بری😠 انگار من هری اندرسونم 😠پااااشووو😫هری:حوصله ندارم خودت برو🥱😐مرینت:پاشو که میام....😠😤هری جان لطفا پاشو و مثل آدم رفتار کن تا صدام در نیومده😊هری:نچ😗مرینت: کارلوس لطفا برای من یه چاقوی به شدت تیز بیار😊هری:غلط کردم😨مرینت:زود باااااااش😠.3ساعت بعد👈🏻هری:خب دیگه من آماده شدم🙂بریم😊مرینت:خدا بیکار بودی این رو ساختی😑زود باش ماشین منتظره 😠هری: باشه بابا اومدم🙄.درون ماشین👈🏻 ×نمیتونی تند تر بری😠€نچ این نهایت سرعته😗×هرییییییی😠€بله😐.1ساعت بعد👈🏻×خدا بخواد رسیدیم😑€بله😊
بعد از ملاقات رئیس جمهور👈🏻هری:چقدر حرف زد 😑اخه مصرف سالیانه نفت دنیا به من چه ربطی داره😑😐مرینت: خیلی آدم بیحوصلهای هستی😑هری:گشنمه😑مرینت: منم همینطور😫 هری: بریم رستوران😁مرینت:من رو با تو ببینن برات بد نمیشه😑هری:نچ😗شایعات زیاده😗ولی شاید واقعی باشه😈مرینت:خاک تو مخت😑😑😑به هر حال بریم من گشنمه😫.درون رستوران👈🏻×چرا خالیه🤨؟€رزروش کردم😐×کی وقت کردی دقیقا😐😑€دیشب😐×🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️.بعد از کلی کل کل کردن👈🏻
درون خانه هری👈🏻×واقعا ممنون خیلی چسبید😄👌🏻€تو دلش:خوب شد نفهمید از کارت خودش حصاب کردم😑😗€خواهش میکنم😁(رینا:تو خجالت نمیکشی😑هری:نچ😗رینا:آها پس باشه😌 هری داشت با ماشین میرفت که یه دفعه یه موشک گنده روش سقوط میکنه و جنازش رو هیچوقت پیدا نکردن😌چطوری آقای اندرسون😗هری:غلط کردم😨 ولی من بهش نمیگم😑)هری:داشتم کتاب میخوندم که یه صدای ضعیف از اتاق من... اممم...اتاق مرینت😐در زدم .×بیا تو😊€اممم مرینت حالت خوبه؟🤨×من خوبم🙂€ولی انگار گریه کردی🤨.هری:این رو گفتم که یه دفعه مرینت بغض کرد😓و شروع به گریه کردن😣من رفتم کنارش و گفتم چی شده😧
×من فقط و فقط کراک رو دارم نمیخوام اون رو هم از دست بدم😢€بی خیال مرینت تو من ،الیا،پیتر و کراک رو داری😊تو تنها نیستی🙂×ممنون هری☺ولی این کافی نیست من فقط به وسیله یه چیز میتونستم پدر و مادرم رو برگردونم 😞که اون رو هم از دست دادم😭€بیخیال مرینت منظورت چیه؟😧کراک مشکلی براش پیش اومده؟×من فقط به وسیله حلقه کت نوار میتونم پدر و مادرم رو به زندگی بر گردونم ولی برای این کار باید یه نفر قربانی شه من این کار رو انجام دادم😢ولی بعد از چند روز حال کراک واقعا بد شد😣فهمیدم اون قربانی میشه😭من نمیخوام اون رو هم از دست بدم😭😭😭€م..م...مرینت😨خب ... نمیشه کسه دیگه ای به جای کراک قربانی شه🤨×حال اگر بشه اون فرد باید خودش این رو از ته دل بخواد
€من این کار رو انجام میدم به خواطر تو🙂×هرگز حتا فکرش هم نکن من نمیخوام هیچ کس رو برای اهداف خودم به خطر بندازم😭😭مخصوصا تو.. تو واقعا به من کمک کردی😊😢هری:این رو گفت و گونم رو بوسید😍خدایا نزدیک بود آب شم 😐که گفت :وای نه کلاس گیتارم دیر شد 😨 ممنون هری واقعا حالم رو بهتر کردی😊هری:از خجالت 🔴این رنگی شده بودم و گفتم ممنون و اون رفت😍😍😍 وای خدا رویایی ترین لحظه کل عمرم😍😍😍 ولی من نمیتونم تحمل کنم که مرینت اینقدر ناراحته😠و گوشیم رو برداشتم و به ادرین اگراست زنگ زدم.&سلام ادرین اگراست هستم بفرمایید🙂€بی خودی هیجان زده نشو اگراست اندرسونم امشب ساعت 6به خونم بیا باید باهم حرف بزنیم😏& باشه😠
ساعت6خانهی هری👈🏻&خب چیکارم داشتی😠€خب همهی ما میدونیم که وقتی کار اشتباهی میکنیم یا باید جبران کنیم یا معذرت خواهی😏&خب این چیزا به من ربطی نداره🤨€هه😏ادرین حواست رو جمع کن تو این کار رو نکردی😏&جااااانم😳من هر چقدر هم معذرت خواهی کنم فایده ای نداره 😠و ترجیح میدم این کار رو نکنم چون مرینت یه مجرمه و من یه قهرمان😠€تند نرو آقای اگراست😠تو هنوز فرصت داری جبران کنی😏&منظورت چیه؟€افسانه ها گفتن با استفاده از معجزه گر تو و معجزه گر کفشدوزک میشه کسی که تو این دنیا وجود نداره رو به زندگی بر گردونی 😏مری قبلا سعی کرد این کار رو انجام بده ولی هر کاری بهایی داره😓.
€برای بر گردوندن انسان ها از مرگ باید یه نفر قربانی میشد 😞مرینت فهمید که قربانی برادرشه به خواطر همین تصمیم گرفت دیگه این کار رو انجام نده😠ولی فقط وقتی میتونی قربانی رو تغییر بدی که یه نفر از ته قلبش این فدا کاری رو انجام بده 😠و اون قربانی میشه 😓&من مرینت رو دوست دارم😓€تو دلش:(تو غلط میکنی😑)&ولی کی قربانی میشه؟€من 😠من حاضرم نصف دنیا رو بدم که حتا اگر شده مرینت برای یک دقیقه هم که شده خوشحال باشه😊& کوامی من گفت که اگر دونفر قربانی باشن فقط مقداری حالشان بد میشه همین😏پس منم هستم😁€این عالیه آقای اگراست مثل اینکه داریم باهم کنار میایم😁&ولی تو هنوز یه مجرمی😑€تو دلش(برو بابا یه ساعته داریم حرف میزنیم)
هری و بعد بلند شدیم و باهم دست دادیم😏(به نشانهی تایید و معامله)که یه دفعه مرینت با عصبانیت اومد تو😳 و قبل از اینکه چیزی بگه گیتارش رو محکم کوبید به زمین طوری که به کل شکست😬و گفت من از اون کلاس گیتارمتنفرم😡😡😡که چشمش به ادرین افتاد و عصبی تر شد و رفت تو اتاقش🤨ادرین:آآآآ🤨... این دقیقا فازش چی بود🤨هری:معمولا وقتی عصبیه این طوری میشه😅ادرین:واقعا اگر شغلت فرق داشت دوستای خوبی برای هم بودیم😊ولی نیستیم😏هری:توی دلش(پوففف😏فکر کرده از خدامه😑)مرینت:همین حالا اون گربهی ترسو رو بنداز بیرون😠(با داد گفت)هری:بهتر نیست کمی بهتر رفتار کنی😑مرینت:نههههههههه😠ادرین:به هر حال خدا حافظ آقای اندرسون😏شنبه میتونید بیاید به آدرسی که براتون میفرستم🙂
مرینت: هرییییییییییی😠😠😠😠(این داستان ادامه دارد)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای عالی بود عاای بود
وایییییی لطفا بعدی رو سریعتر بزار ، خیلی قشنگه خیلیییی لطفا چندتا پارت رو با هم بزار 😁😘🌈
چشم عزیزم😊
عالی بود عزیزم 💖
پارت بعد رو زود تر بزار💗
تو واقعا استعداد داری😘
ممنون😊
داستانت خیلی قشنگ واقعا که استعداد داری
لطفا مرینت وادرین رو به هم برسان
لطفا پارت بعدی را زودتر بزار
ممنون