ملکه قلبم ۹

خب خب امروز پارت ۳ هست که دارم توی امروز میزارم جبران برای این هفته که نبودم بریم شروع داستان پر انرژی....

من و کلارا توی ماشین داشتیم حرف می‌زدیم که گوشیم زنگ خورد لیانا بود جواب دادم از زبان مرینت:جانم عزیزم از زبان لیانا:کوفت، مرگ کجایی تو ببینم کلارا پیشته که کلارا گوشیو ازم گرفت از زبان کلارا:کاملا درسته حجقم از زبان لینا:گم میشد دنبال من به بدبختی همه رو پیچوندم آنوقت نیومدید دنبال من واقعا که ... از زبان مرینت:دیدم الان دعواشون میشه ترمز گرفتم یکجا و تلپورت شدم اتاق لیانا تا داشت حرف میزنم انداختنش توی تونل تلپورت و افتاد توی ماشین که جیغ ش در آمد اگر من دستم به تو نرسه و بعد موهای من و کلارا کشید که من خندیدم و گفت ولی خوشگل شدیدا اونا هم که خوششون آمده بود به تیپشون نگاه کردند لباس کلارا عکس اسلاید)

عکس اسلاید لباس لیانا) که همه نگاه هم کردیم و خندیدم از زبان کلارا:راستی مری مرینت:بله میگم:هوم کلارا:مگه فردا تاج گذاری تو نیست مرینت:خب آره لیانا:چه ریلکس مرینت:خندیدم و گفتم آره خودم می‌دونم خب چی میشه لباس که خیاط برام میدوزه آرایش گرم پرستم می‌کنه یه وسگند میخورم فردا و تاج میزارم سرم و ملکه میشم و کشور میوفته دستم مگه اتفاق خواصی باید بیوفته از زبان لیانا و کلارا: واقعا که من اگر جای تو بودم الان از استرس مرده میدم از زبان مرینت:گفتم چه هماهنگ گفتید که همه خودمون گرفت :رسیدیم و پیاده شدیم

از زبان لیانا:چه قشنگع و بزرگه کلارا:اره این راست میگه وقتی وارد شدیم همه بهم برای این که رتبه همیشه بالا بود احترام میزاشتند که این دوتا کله پوک گفتند:نکنه اونا می‌دونم که تو ... مرینت در دهنش و گرفتم گفتم خفه کسی نمیدونه به خاطر رتبه ی بابام هست

کله پوکا😂:آها مرینت خوب بیاید بریم رفتیم توی کلاسمون از زبان آدرین :توی کلاس بودم که دیدم مرینت و لیانا و کلارا آمدن و سلام کردند و نشستند گفتم :میبینم دوست برا خودت آوردی از زبان مرینت:گفت بله اگر اشکال ندارد از این به بعد اول از شما اجازه میگیرم که کله کلاس رفت توی هوا:😂😂😂

از زبان مرینت استاد آمد تو شروع به درس دادن کرد و بعد از دانشگاه .که خیلی بهمون خوش گذشت اما به آدرین افتضاح گذشت😂قرار گذاشتیم که فردا اونا از صبح بیا قصرمون بشم انواع مقبول کردند من ملینا را با تلپورت رسوندم و بعد به قصر رفتم که مادرم گفت مرینت: برگشتم و گفتم از زبان مرینت:جانم مامان مریلا مامان مرینت:فردا صبح لباست آماده میشه و تو باید فردا حاضری بشیو کار های مربوطه را انجام بدی فهمیدی از زبان مرینت:بله مامان و رفتم توی اتاقم و خوابیدم

از زبان مرینت استاد آمد تو شروع به درس دادن کرد و بعد از دانشگاه .که خیلی بهمون خوش گذشت اما به آدرین افتضاح گذشت😂قرار گذاشتیم که فردا اونا از صبح بیا قصرمون بشم انواع مقبول کردند من ملینا را با تلپورت رسوندم و بعد به قصر رفتم که مادرم گفت مرینت: برگشتم و گفتم از زبان مرینت:جانم مامان مریلا مامان مرینت:فردا صبح لباست آماده میشه و تو باید فردا حاضری بشیو کار های مربوطه را انجام بدی فهمیدی از زبان مرینت:بله مامان و رفتم توی اتاقم و خوابیدم

فردا صبح :با صدا ژاکلین بیدار شدم و لباسم به سفارشم مامان یک لباس برازنده و رمی پوشیدم و با تاکید های مامان از پله ها رفتم پایین و سلام کردم نشستم پشت میز که پدرم گفت : می‌دونم عزیزم استرس داری اما اصلا چیز سختی نیست ببین منم استرس داشتم اما تونستم به خوبی یک کشور را اداره کنم از زبان مرینت:پدر کی گفته من استرس دارم مگه میخوام چیکار کنم امروز هم مثل بقیه ورز ها تاج گذاری میشه فقط که پدر ومادرم نگاهی به هم کردند و خندیدند منم خندم گرفت بعد صبحانه رفتم داخل اتاقم حمام وبعد اون کت و دامن رسمی که قبلا پوشیده بودم ولی کردم و یک لباس شیک مجلسی خوشگل پوشیدم (عکس اسلاید لباس مجلسی مرینت)

یک دفعه مادرم و یک آرایش گر که میدونستم اسمش هیلدا ست آمد تو و من پسورد به اونو رفت که عبادت شروع کرد و میونس حرف میزد عیادت:ببینم استرس داری؟اصلا نگران نباش و ..... حرف میزد از زبان مرینت که بامزه کارش بعد از ۲ ساعت تموم شد من از دست حرفاش راحت شدم نگاهربهخودم کردم واقعا خوشگل شده بودم (میکاپ مرینت)دیدم دو نفر پشت سرمه برگشتم دیدم کلارا ، اینا پشت سرمه و گفت سوپرایز تا برگشتم دو متر ذهتشو وا موند و چون کمکم مهمون ها نیومدن رفتن پایین تا منم بیام (آرایش و مو های مرینت)

لباسم و پوشیدم واقعا خوشگل شده بودم (لباس مرینت) رفتم پایین که برف احسند را توی چشمای مامان و بابا دیدم که بعد از نیم ساعت مراسم شروع شد یکی ازم خواست سوگند یاد کنم متهم گفتم :من سوگند یاد میکنم در همه ی سختی ها مشکل ها ، درد ها مواظب و همدرد مردمم باشم من سوگند یاد میکنم که همیشه با آن ها مهربان باشم . و فرقی بین آن ها و خانواده ام نزام که تاجی روی سر گذاشتن و منو ملکه کشور ماه درآورند

خب خب میخواید بدونید آدام هی داستان چی میشه؟!لایک فراموش نشه وحتما نظراتتون و برام بنویسید منم میام میخونم و حتی اگر مشکلی داستانم داره بنویسید من سعی میکنم دیگه تکرار نشه توی داستانم ممنون از همتون لایک و نظر فراموش نشه بای🥰😍❤️