عشق جانگکوک پارت ۱

من ا/ت هستم از ۱۵ سالگی در فرانسه زندگی میکردم که الان برای دیدن برادرم جیمین اومدم به کره . از زبان جمین : امروز قراره ا/ت بیاد به دیدنم پرا زود باشین الن خواهرم میرسه باید زود بریم فرودگاه . ا/ت : داشتم دنبال جیمین میگشتم ، که دیدم داره یکی بهم دست تکون میده با دو رفتم پیشش.

از زبان جمین : پسرا که کنارم بودن و ا/ت رو دیدم و دست تکون دادم و با دو اومد بغلم . ا/ت :داداش گلم خوبی ؟ چیکار میکردی ؟منو که یادت نرفته بود ؟ (تند تند داشت میگفت ) جیمین : نفس بگیر بعد حرف بزن نترس پیشتم نمیرم . جانگ کوک داشت به ا/ت نگاه میکرد و با خودش میگفت چه دختر خوشگلی ،وجدان جانگ کوک (پسرم عاشق شدی ؟😂( جانگ کوک با وجدان داشت حرف میزد ) جانگکوک :تو خ.ف.ه. شو من خیر از خودم کسی رو دوست ندارم مخصوصا تو 😒 وجدان : دلت بخواد من رو دوست داشته باشی 😌 .

جیمین : ا/ت این نامجون هست ، (اعضا یکی یکی  خودشون و معرفی می کردن) نامجون : سلام ا/ت خوشبختم می تونی نامی صدام کنی ( من از این به بعد اینطری اسم ها رو مینویسم تهیونگ :سلام من تهیونگ هستم  میتونی ته صدام کنی😁 . جین :اوه من وردوالید هندسام هستم 😎میتونی جین صدام کنی . شوگا :من شوگا هستم خوشبختم از دیدنت . جیهوپ :آه سلام من جیهوپ هستم میتونی hopصدام کنی 😉. همه منتظر جانگکوک بودن . جانگکوک:...............(در فکرو حرف زدن با وجدانش ) جیمین : اهیم اهیم جانگکوک ! هی کوکی!  کوکی : به خودم اومدم دیدم جیمین داره صدام میکنه . کوکی :آه من جانگکوک هستم میتونی کوکی صدام کنی . از زبان ا/ت : یکم خم شدم به معنای احترام و گفتم :منم از دیدنتون خوشبختم ا/ت هستم امیدوارم چند ماهی که پیش شما هستم خوش بگزره . تو ماشین بودیم داشتیم میرفتیم خونه (یه چیزی اینجا بی تی اس ، بی تی اس نیست یه گروه مافیایی هستن که تو یه خونه زندگی می کنن.) بعد ۲۵ دقیقه ای رسیدیم از زبان ا/ت :  داشتیم پیاده میشدیم که ........ تا پارت بعد بای .

حمایت کنید پارت ۲ رو بزارم پارت دو روبزارم اینبار بیشتر میزارم💜💜💜💜