
خوب این قسمت ۴ هست که نصفشه بقیش رو بعدا میزارم🙂❤️❤️
ببخشید اگه کمه❤️❤️
لوکا داشت رد میشد که ادرین دستشو گرفت و گفت:میخوام در مورد داداش مرینت بهم بگی😒 لوکا گفت:اممم خوب بگو چی میخوام بشنوی😐 ادرین:اولا که اسمش چیه دوما کارش چیه آه چمدونم هر چی میدونی بگو میخوام بدونم 🤲🤦 لوکا:باشه. خوب اسمش مرکانه پسر با ادب و مهربونیه آدرین:میشه بگی چه ربطی به سوال من داشت الان من چیکار اخلاق اون دارم😬😑 _هومم خوب اون از ۱۲ سالگی عاشق آلمان بود برا همین از ۱۶سالگی تا ۱۹سالگی در آلمان درس خوند و الان برگشته😐 _اوهی تو کله زندگیشو میدونی؟ _اوم خوب نه اما هر چیزی که مرینت از داداشش برام گفته رو میدونم💙 _اها خوب ادامه هم داره حرفات؟ _نه😐 _الان چند سالشه _خوب اگه حساب کنم..............................آها باید ۲۳ سالش باشه
_اوه ۲ سال از من بزرگتره (ز مو گپ تره)(همانطور که فهمستید ادرین ۲۱ سالشه) _یس داش دوسال از تو بزرگتره (ز تو گپ تره) _اوپس باشه.....خوب الان.....مرینت چند سالشه؟ _خوب مرینت ۲۰ سالشه دیگه 😐 _اوهی یعنی یه سال از من کوچیکتره و از داداشش سه سال کوچیک تره (کوچیر تره) _یس _باشه میبینمت _کجا؟ _باشگاه. _ها اوکی بای ❤️مرینت& ادرین❤️ ادرین سر ساعت به باشگاه والیبال رفت. اونجا مدیر داشت حرفایی میزد::::««خوب بچه ها امسال برای اینکه من دارم ۳ سال تموم درس میدم میرم و یک مربی تازه به اینجا میاد که کمی هم سن و سال
خودتونه هم خوب این ورزش رو بلده یکی پرید تو حرفش و گفت:اگه میشه من مربی شم آقا چون منم بلدم😊✊ مربی گفت:شما هنوز دوره های زیادی هست که باید ببینید و یاد بگیرید اما اون کسی که من مربیش کردم همه ی دوره ها رو دیده و همهچیز رو بلده😌 ادرین گفت:اون نفر کی میاد؟😐 مربی:عجله کار شیطونه الان میاد.
خدانگهدار همه در جواب:خدافظ مربی جدید وارد شد🙂😛✨ ادرین ته بود چیزی نمیدید😒(🤭🤭) مربی سلامی کرد و گفت:«همونطور که فهمیدید من مربی جدیدتونم I'm a merkan من مرکان هستم یک نفر گفت:میشه دیگه هیچوقت انگلیسی نخرفید مرکان گفت:چرا؟بلد نیستید؟ یک نفر:دیر میفهمیم معنیشو مرکان:اشکالی نداره ادرین😐«ادرین تو دل خودش:باز این یارو بد شانسی چرا معلم ما شد🤦» مرکان تازه متوجه ی ادرین شده بود😏 یه دست که والیبال زدن همه خسته شده بودن و داشتن استراحت میکردن دست بعدی دوباره شروع کردن توپ تو دست ادرین بود ادرین یه تصمیم گرفته بود توپ رو بیرون از زمین به سمت کله ی مرکان پرت کرد. دور وریاش:داداش چیکار کردی مرکان توپ رو از زمین بلند کرد و گفت:😏میخوای نمره نگیری یا هدفت این بود به من بزنی خیلی بامزه بود بگیر توپو 🏐با سوت داور بازی دوباره شروع شد
خدانگهدار همه در جواب:خدافظ مربی جدید وارد شد🙂😛✨ ادرین ته بود چیزی نمیدید😒(🤭🤭) مربی سلامی کرد و گفت:«همونطور که فهمیدید من مربی جدیدتونم I'm a merkan من مرکان هستم یک نفر گفت:میشه دیگه هیچوقت انگلیسی نخرفید مرکان گفت:چرا؟بلد نیستید؟ یک نفر:دیر میفهمیم معنیشو مرکان:اشکالی نداره ادرین😐«ادرین تو دل خودش:باز این یارو بد شانسی چرا معلم ما شد🤦» مرکان تازه متوجه ی ادرین شده بود😏 یه دست که والیبال زدن همه خسته شده بودن و داشتن استراحت میکردن دست بعدی دوباره شروع کردن توپ تو دست ادرین بود ادرین یه تصمیم گرفته بود توپ رو بیرون از زمین به سمت کله ی مرکان پرت کرد. دور وریاش:داداش چیکار کردی مرکان توپ رو از زمین بلند کرد و گفت:😏میخوای نمره نگیری یا هدفت این بود به من بزنی خیلی بامزه بود بگیر توپو 🏐با سوت داور بازی دوباره شروع شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود آجی🧡
ز مو گپ تره میشه بگی یعنی چی؟
آخه خیلی آشنا میاد برام بوشهریا بجای بزرگ تر میگن گپ تر😐😂
اىه درسته میشه از من بزرگ تره 🤣🤣زبونه لریه
بختیاری هستم😁👋👋
ممنون عزیزم
به به😹😹
منتظر بقیه ی پارت ۴ باشید