Change پارت 17

بینیشو بالا کشید و گفت:« ته ته باور کن اونی که فکر میکنی نیستم من همون اول. ت قبلی هستم» ته ته؟! این دیگه چیه بهم لقب داده؟! حس سنگینی توی قلبم کردم دهنم خشک شد یه حس عجیب داشت سریع برگشتم و از عسلی کنارم پارچ برداشتم یکم اب خوردم 2 تا سرفه کردم و با چشم های گرد شده نگاش کردم :«ته ته؟! این دیگه چیه؟! » لپ عاش گل انداخت :« چیزه اممم یعنی خب راستش من توی خلوت خودم این مدلی صدات میکنم » چی الان داشتم چی میشنیدم لب پایینیم رو گاز گرفتم و اروم گفتم :« یعنی تو بهم فکر میکنی؟! » رنگش سریع عوض شد و به تته پته افتاد:« نه نه اون طوری که فکر میکنی نیست خب یعنی واای چه گندی زدم » خندم گرفت حس میکردم الان میزنه زیر گریه یه لبخند مستطیلی زدم گفتم باشه نمیخواد خودتو اذیت کنی

اب دهنش قورت داد و شروع کرد با موهاش بازی کردن معلوم بود استرس داره داشت عرق میکرد و دلیلشو نمیفهمیدم:« خب چیزه راستش اومدم اینجا تا ازت عذر خواهی کنم باور کن من دوست ندارم اون طوری باهات رفتار کنم من ادم قدر نشناسی نیستم من محبور بودم جلوی اون این طوری رفتار کنم فقط خواستم اعتمادش رو جلب کنم توهم باید همین کارو کنی اون براش مهم نیست کی باشی و چی باشی فقط میکشتت و جوری صحنه رو جلوه میده که هیچکس نفهمه کار اون بوده اون خیلییی حرفه ای هست خب یکی از بزرگ ترین افراد دارک وب هست البته کسی نمیدونه من خیلی اتفاقی متوجه شدم»

.......

.......

........

.......