دختر شرور زیبای من

سیلام من کارین هستم تازه دارم میرم تو بیست و یک ساله گی برای ادامه تحصیل امدم کره جنوبی فعلاً مرخصی گرفتم تا استراحت کنم موهای بلندی دارم جوری که باید ستا کلیپس بزمنم تا جمع بشه موهام ۲۹ سانت از خودم بلند تره رنگ نداره ولی تو ایران هنا کردم و زیر نور یه رنگ قهوه ای میگیره مه نگو و نپرس یه چنتا شاخه یه موهام خدادادی سفید رنگه که خیلی زیبا کره موهام رو رنگ چشام مشکی و قهوه ای هست یعنی تو نور قهوه‌ای و در تاریکی مشکی

صورت متوسط دماغ خدادادی عروسکی چشای کشیده و لبای کوچک و عروسکی

خب بیم برای شروع یه روز برفی دیگه تقریباً ۶ روزه داره برف میاد انقدر که برف امده خیلی خوشم میاد برم بیرون اما نگهبانان نمیزارن (عزیزان کرونا نیست اینجا ان دختر خیلی پول داره یعنی پدرش پول داره )اخ جون هیچ کس نیست اینجا

از پنجره رفتم بیرون و خودم رو انداختم روبرفا خیلی برف بود چشمام رو بستم یه هو یه اژیر امد فهمیدن سریع بلند شدم تا فرار کنم که جردم به کسی افتادیم رو زمین بلند شدیم معذرت خواه کردم اما تا امدم در برم تو چنگ نگهبان بودم :اههههههههه ولم کن بهت دستور میدم میخوای بمیری .مرد:ببخشید بانو اما ما ازپرتو دستور داریم از سما نگداری

کنیم مرده که بهش بر خورده بودم با تعجب نگاهم کرد منم یه نگاه به نهبن انداختم و گفتم خودت خاستی و تو یه حرکت انتحهاری زدم پشت گردنش که بیخهوش شد دست مره ی که بهش خوردم رو گرفتم و شروع به فرار کردم

نگهبانا داشت صدام میزدن منم میگفتم برین بزاری یه روز خوش باشم خیلی دویده بودم خسته شده بودم

وایسادم هیچ جایی رو نمیشناختم ترسیدم و رو به مرد گفتم تو این جا رو میشناسی ؟ مرد :مگه خودت نمیشناسی .من :نه من همیشه با نگهبانا تو ماشین میرم اینور انور

مرد گفت مگه شما کی هستید منم گفتم پدر من تو ایران خیلی پول اره و منم برا ادامه تحصیل اینجام مرد :میخوای چیکاره شی ؟من:پلیس مرد

سلام مجدد بچه ها میدونم که باید تو معرفی به فارسی مینوشتم اما اگه به فارسی مینوشتم همه میفهمیدن داستان چیه برای همین به کره ای نوشتم

بای بای