💜عشق بچگی (جیهوپ)🖤

دلام😃من ا/ت هستم من پرنسس سرزمین آسیانی ها هستم👧🏻یه دختل بامژه ۴ساله هستم 🤗که عاشق همه رنگهای رنگین کبونم 😊 من خیلی کنجکاو و غیوت و نام😃😅خوب امروز یه اتفاقی افتاد بلام که خیلی جالب بود😐

املوز رفتم داخل جنگل ها خیلی خوشمل بودن(بچه ها جنگلها از سرزمین آسیانی ها خارج بودن وحتا از همه سرزمین های دیگه )خیلی خیلی ملاقب خودم بودم😃اما وگتی رفتم بیلون یه پسره بجرگ رو دیدم😐 رفتم و بهش گفتم.....

(فلش بک) (منظورم ا/ت هست)من:سلام آگا پسر. پسره:سلام کوچولو گم شدی؟ من : آقا پسر من کوچولو نیستم😠(نکته:وقتی عصبی یا عصبانی می‌شوید دیگه هیچ فولی نمی کنید)پسره:باشه خوب اسمت چیه؟😐 من:من پرنسس ا/ت از سلزمین آسیانی ها هستم 🤗. پسره:خوب منم پرنس جیهوپ از سرزمین اوکتیانی ها هستم 😃

من:واقعا داری لاست میگی😃 جیهوپ :اره کوچولو حالا هم من باید برم بای😐 من:اه بازم گفت کوچولو،😠. پایان فلش بک: اینم ماجرایی بود که من داشتم البته از ترس خانم ماتیلدا ژودی اومدم😐

چندسال بعد: مامان:ا/ت دخترم تولدت مبارک باشه عزیزم🥺😍❤️ من: مامانی ممنونم 😃❤️. مامان:من از بابات اجازه گرفتم که امشب رو با دخترا توی جنگل بخوابین ولی باید مراقب خودتون باشید😑 من:واییی مامانی جدی میگی باشه باشه مراقب خودمون هستم خیلی دوست دارم😘 مامان:باشه حالا لباسات رو جمع کن ویادت باشه اگر سولی جلوی راهتون رو گرفت بهش بگین که کی هستین😐. من:باشه مامان.

رفتم پایین دخترا هم داخل پاتوقمون بودن من:آخ دخترا اومدین سلام جنی:بله اومدیم لیسا:اما هنوز جیسو نیومده رژی:آخه چیکارش دارین الان میاد 🥺 یهو جیسو آمد و سلام داد همه هم بهش سلام کردیم😊باهم دیگه تا مرز رسیدیم و داشتیم می‌رفتیم که......😐

سولی جلوی راهمون رو گرفت😐💔. سولی:به به دخترخانوما شما چرا قایم موشکی دارین از سرزمین می‌زنین بیرون😏😠 من همون کاری که مامان گفت رو کردم و سولی هم اجازه داد که بریم آخه اصلا اینا به چمعنا است من الان 21سالمه اه همش جلوی راهمو میبندن

خوب خوب خوب😅 به پایان این پارت رسیدیم امیدوارم خیلی خیلی خوشتون بیاد😐😅😊❤️🖤♥️💜

خوب درمورد گروه های که قراره بیارم :اکسو و بی تی اس و بلک پینک هستند😍💜♥️🖤❤️

باییییی باباییییییی😍😍😍❤️🖤♥️💜

نظرات فراموش نشه اگه خوب بود نظر بدین و من اگه دیدم نظرات خوب ادامه رو میزارم 😊🥰🥰🤩🤩