سلام بچه ها😁😁مثلا قرار بود این داستان الهام گرفته از آشیانه ی اژدها باشه ولی خب دیگه از اون نیست😁😁.میراکلسیه😂😂😂
مری(مرینت):چند وقتی هست که آدرین گفته ازم متنفره و لایلا رو دوست داره😢😢.الان توی بغل لوکام.دارم گریه می کنم.لوکا:مرینت....مرینت:بله؟🙂🙂لوکا:می خوای بریم بستنی فروشی🍦🍦🍦؟مرینت:آره میخوام😁😁.لوکا:باشه😂😂😂😂😂😂😂.مرینت:رفتیم بستنی فروشی....نهههههه آدرین با لایلا اونجا بود😣😣.لوکا:قضیه ی مرینت و آدرین رو می دونستم پس....لوکا:لایلا می شه باهام بیای باهات کار دارم😀😀.آدرین:لوکا چیکارش داری😲😲😲؟لوکا:می خوا.........مری:لوکا عشقم ولش کن تو که می خواستی با هم ع.ش.ق.و.ل.ا.ن.ه بستنی بخوریم😌😌.آدرین:از درون داشتم جر می خوردم واقعا مرینت به لوکا گفت عشقم😣😣؟نه باید پسش بگیرم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
ینی خوشم میاد خوب حرسس آدمو در میاریی😂💔
بابا لاقل همین اول داستان با لوکانت و آدریلا شروع نکن خواهرمممم زشتهههه بدهههه
ما اینیم دیگه🤣🤣🤣🤣🤣
خیلی خوب بود😍مرینت فقط 😂😂
مرسی😂😂😂😂
عالی بود
مسی
پارت بعدیییی
اوکیییییییییی
بچه ها درخواستی برای داستان دارید بگید
هیمنو بده پارت بعددددددد
چشمممممممم