بریم
باید یه چند روزی صبر کنم تا ببینیم واقعا د......... و......... س....... م داره یا نه بعد لباسام رو عوض کردم و رفتم پیش سوییتی س. ی : سلام نفسم خوبی ت. ن : سلام خوشگلم آره خوبم سوییتی راستش میخوام یه چیزی بهت بگم خب کوک بهم گفت د...... و...... س....... م داره و منم گفتم باید فک کنم س. ی : خوب کاری کردی خب تینا تهیونگ هم بهم گفت د........ و...... س....... م داره و منم گفتم باید غک کنم ت. ن : وای خدایا چی فک کردیم چی شد عا راستی سوییتی من روز مسابقه با لیا دعوام شد و ( بقیش دیگه میدونید) س. ی : واقعا برا تو هم این اتفاق افتاده راتش تینا روز مسابقه برا منم همچین اتفاقی افتاده ( فلش بک به روز مسابقه) از زبون سوییتی داشتم میدویدم ک دیدم تینا نیس رفتم دنبالش اما پیداش نکردم تا اینکه یهو پام پیچ خورد داشتم می افتادم پایین تپه ک یکی از پشت سفت کمرم رو گرفت و منو کشید بالاو افتادم تو ب+غ@ل&ش خیلی ترسیده بودم داشتم نفس نفس میزدم ک اون طرف محکم ب+غ&ل@م کرد و گفت ( علامت اون پسر. _) _ : شش تگران نباش چیزی نیس من پیشتم از زبون سوییتی سرم رو آوردم بالا و با پسری قدبلند و خوش اندام ک صورتش رو پوشونده بود مواجه شدم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
عالیییییی بود ☺همین الانم معتاد داستانتیم 😐✌🏻 پارت بعد پیلیییییییییییززززززز😐✌🏻😁
گلم دو پارت گذاشتم ولی هنوز تو صفه
میدونم 😁😐✌🏻
واییی بچه ها کسی نیس پارت 8و9 عاشقان افسانه (اژدها و دیو سیاه و نگهبان های افسانه ای) رو منتشر کنه
عالیییییی بود😍🔥❤
پارت بعدی رو هم زود بزاررر🥺❤
گذاشتم عزیزم ولی کسی منتشرش نمیکنه هم 8 هم 9 رو
راستی بچهها امروز میخوام سه پارت رو تو یه پارت بنویسم
بعد دیگه داستان ما آغاز میشه
وای من از همین الان معتاد داستانم پارت بعددددددددددد😁💙
چشم گلم
چرا انقد لایک و کامنت ها کمه 😢😢
آخه 3 پارت دیگه تازه داستان شروع میشه
اگه اینجوری بخواد کم باشه دیگه داستان به جاهای هیجانی تخیلی و عاشقانه اینا نمیرسه
من روزی چند پارت میزارم لطفا حمایتم کنید آجی ها 😭😭😭
پارت بعدیی
حتما